حدود سه ماه از هیت اخرم گذشته بود و حتی اون موقع ام هیچ الفایی منو به فاک نداد..لبمو گاز گرفتم و دستمو توی موهای بلوندم فرو کردم
لبم سوخت..رد سیلی انگشتای بلند اون پسره ی فاکر روی لبم مونده بود..
خودمو به صندلی فشار دادم و چند برگه ای که روش قانون شرکت رو نوشته بود و روی میز م بود رو با بی دقتی مطالعه کردم..
مغزم باهام حرف میزد..
چت شده فلیکس... اومدی اینجا کار کنی لعنتی..نه اینکه با فرومون اون لعنتی هیت بشی احمق...
ملام این کلمات رو با خودم تکرار میکردم که فهمیدم هیچ کدوم از متنای قانون رو درست نفهمیدم...
دوباره از اول خوندم..
("کارمند گرامی لی فلیکس..
همانطور که به قوانین کمپانی رز ابی احترام بگذارید با احترام با شما رفتار میشود..
1_هیچ موقع سعی به دخالت در کار رئیس نکنید
2_وارد اتاق انتهای راهروی زیر زمین نشوید
3_ اگر از شما استفاده ی جنسی شد حق هیچ گونه اعتراض ندارید.
از طرف"ناشناس"سازنده ی کمپانی)
عمیقا داشت تجاوز روحی میشد...من زیادی کنجکاو بودم و میدونستم یه روز گیر میوفتم...____________
سعی کردم توجه نکنم...ولی راجب چی حرف میزد...سو استفاده؟
خب صد درصد به امگا ها تجاوز میشد و مورد سو استفاده ی جنسی قرار میگرفتن...
نوک انگشتام گزگز میکرد و ممکن بود بازم بالا بیارم..#پرش زمان
نیمه های شب بود و شرکت خالی بود..طبق قرار داد من باید اخرین نفری میبودم که از شرکت خارج میشدم..
یه در خروجی دیگه هم وجود داشت که دقیقا از مسیر انتهای زیر زمین میگذشت
.وسایلامو جمع کردم و کوله ی مشکی ام که طرحش یه گربه ی مشکی بود رو روی شانه ام انداختم
کمی قدم زدم و اروم اروم توی محوطه ی تاریک به سمت در خروج دوم رفتم..داشتم از جلوی هموندر انتهای راهرو رد میشدم که صدایی توجهم رو جلب کرد..
YOU ARE READING
Hyunlix«Darker than your eyes»
Werewolf~رمانی با طعم اسمات~ لی فلیکس امگای ظریف که توی دنیای الفا های خشن گیر افتاده و همیشه مورد ازار قرار میگیره.. اما با قبول شرط هیونجین زندگیش کمی تغییر میکنه.. _____________________________________ فلیکس برای کار کردن مجبور شد به کمپانی(رز ابی)بره ت...