بی صبری...!*

399 25 0
                                    

فلیکس بخاطر دهنش اصلا نمیتونست خوب پیش بره

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

فلیکس بخاطر دهنش اصلا نمیتونست خوب پیش بره..حالش تقریبا داشت بهم میخورد..
هیونجین سعی کرد بلوجاب کردن رو بهش آسون بگیره ولی غریزه ی وحشی و شهوتناکش بیشتر از صبوریش بود..
حدودا یعد از پنج مین هیونجین صبرش تموم شد و با یکی از دستاش موهای پسرک رو گرفت..
فلیکس بخاطر گریه های زیادش دهنش باز بود ‌و از دهن تنفس میکرد.هیونجین با یک حرکت کل اون دیک شق شدش رو داخل دهن پسرک چپوند..
وقتی تا ته حلقش فرو رفت مردمک های درشت و مشکی فلیکس رفت و از ته گلوش عق زد..
با اینکه هوانگ هنوز کمرش رو حرکت نداده بود.
فلیکس دیگه حتی نفس کشیدنش رو یادش رفته بود و با اون چشمای به خون نشسته از گریه و صورت سرخ شده از پایین به بالا نگاه میکرد با اینکه دیک هیونجین مثل یه میله ی داغ و پر از رگه داخل دهنش شروع به حرکت کرد..
با هر حرکت صدای نامناسبی از گلوی فلیکس خارج میشد که از روی لذت نبود..از روی حس خفگی بود که بهش دست داده.
صدای نق زدن فلیکس با ناله های خشن هیونجین ترکیب شده بود و فضا شبیه فیلمای پورن بود..

Hyunlix«Darker than your eyes»Donde viven las historias. Descúbrelo ahora