از داخل وان اومدم بیرون و حوله ی نسبتا بزرگی که روی اون اویز گوشه ی دیوار بود رو برداشتم و به صورت خیلی شل بستم دور کمرم..
حرکت اضافی باعث میشد از دور کمرم بیوفته عضو تحریک شده م مشخص بشه..
از عمد این کارو کرده بودم..اروم چفت در حموم رو باز کردم و از داخل طوری که بشنوه گفتم
_داخل حمومم..بیا تو..
با ناله و دستی که چند لکه خون روش بود اومد داخل حموم..بخاطر گوشش براش مهم نبود الان چه وضعی دارم..کف حموم خیس بود و بخار داشت..
ملتمسانه نگاهی بهم کرد و در حموم رو بست+لعنتی..آی...خیلی درد داره..
سه قدم نزدیکش شدم گوشش رو نگاهی کردم..زخمش خونریزی کمی داشت..ولی ناحیه ی گوش حساس بود..باید مراقبت میشد..
_همینجا وایسا..بتادین میارم..
اروم زمزمه کردم..حین حرف زدن صدام کلفت تر از حد معمولی شده بود و افکار مریضم پر از فکر عشقبازیو سکس بود..
قدم برداشتم و از قفسه ی شامپو یه بتادین کوچیک برداشتم و نزدیکش شدم..حوله خیلی شل بود و با اخرین قدمم پیچش باز شد و تنها چیزی که نگه ش داشت برامدگی دیک م بود..
گوشش رو کمی مرطوب کردم و از عمد فاصله ای بین بدنامون نذاشتم..عضو م به فاق شلوارش فشار میورد و نفسام شبیه اتیش بود.. داغ و کشدار..
فلیکس با چشمای گشاد شده سرش رو پایین برد..
حالتش شبیه علامت سوال بود..
اروم نیشخند خفیفی روی لب هام نشست.
خواست فاصله بگیره.. ولی پشتش دیوار بود..تن ظریف ش رو به دیوار چسبوندم و از عمد فشارش دادم به دیوار..
تنها مانع جدا کننده شلوار فلیکس و اون حوله بود..
گوشش رو که فیکس کردم ضرب آرومی روی شقیقه ش زدم و گفتم
_اینقدر درد داره که بدون توجه به لخت بودنم اومدی داخل حموم؟
نفساش تند و گرم بود..چشمای گلکسی مانندش هنوزم گشاد بود و آروم زمزمه کرد
+و..ولی ح..حوله دور کمرت داری..
بهونه ی خوبی دستم داد..اروم حوله رو کشیدم و افتاد روی زمین..حالا کلا لخت با یه عضو شق شده ی پر از رگ جلوی چشمش بودم..فاصله رو اصلا کم نکردم و پوزخند زدم
_خب؟الان حوله ندارم..میبینیش؟بخاطر تو راست کردم بچه...
جیغ ارومی زد و دستشو جلوی چشمش گذاشت و گفت
+هی هی..این...کارو نکن..
حالتش خیلی کیوت و مخملی بود و گونه هاش شبیه رز سرخ شده بود..
مچ نازک دوتا دست ش رو توی یه دستم گرفتم و پایین دادم
مدام مردمکای لرزونش رو از پایین تنه م میگرفت..
زبونی روی لبم کشیدم و مچ دستاش رو پایین ترین نقطه اوردم..
_وظیفه ت رو از روزی که اومدی فهمیدی دیگه درسته؟
+چه و..وظیفه ای...
_احمق نباش جوجه ماشینی..الان باید مثل پسرای خوب نیازمو برطرف کنی..
+آ..اخه من بلد نیستم..
_چیو؟ساک زدنو؟
چشماش از صراحتم گرد شد..
اروم و تمسخر امیز خندیدم و انگشتای دست ازادم رو لیز دادم روی گردنش و رسوندم به چونه ش.._ورزشای مختلف رو دیدی پسر کوچولو؟مربی بهشون تکنیکای مختلف رو یاد میده و بعدش بازیکن روی یه حریف تکنیکایی که یاد گرفته رو انجام میده..حالا من بهت ساک زدن یاد میدم..و در عوض مثل پسرای خوب زانو میزنی و روی عضو م انجامش میدی..معامله؟
توی تیله های مشکیش ترکیبی از ترس اشفتگی و...میل؟
میتونستم ببینم..من ادم شناس خوبی بودم
صدای نامفهومی از ته گلوش اومد و چشماش اروم خمار مانند شد..
+ولی..همین چند روز پیش باهم سک...
انگشتمو روی لب ش فشار دادم و گفتم
_هیش..یادت نره من آلفا م..اگه هر روزم با امگام سکس کنم بازم کمه..خیلی کم..
+هیونجین..ولی الان..
با فرو رفتن انگشت شستم توی دهنش حرفش قطع شد..
چشماش گرد شد ولی شکه نشد..اروم لباشو بست و سعی کرد زبونشو روی انگشتم بکشه...
بالز هام از شق درد در شروف ترکیدن بود..
ناله ی ته حلقی کرد که انگشت شستم رو کامل داخل دهنش فشردم و با زبونش ور رفتم..
دهنش گرم خیس بودباید یه کم حوصله به خرج میدادم..نفسام خیلی سنگین شده بود و به چهره ی گر گرفته ی فلیکس حین مکیدن انگشتم نگاه میکردم..
اروم انگشتمو کمی عقب دادم که مجبور شد سرش رو عقب و جلو ببره و بلوجاب بره..
وقتی انگشتم به ته گلوش رسید صدای عق مانندی داد..
دستمو فرو کردم پشت موهاش و گفتم
+این فقط انگشتمه کوچولو..اصلی زیادی کلفته..
یه کم نق زد و گونه هاش قرمز تر شد..
فضای حموم پر از بخار بود و بدنم و موهام کامل خیس بود..
حین کار کردن زبونش لباسشو از تنش بیرون کشیدم و بند اون شلوار اسلش رو باز کردم و از پاش بیرون کشیدم..مقاومت خاصی نسبت بهم نداشت..(ویکی:انگشتام به فاک الهیی رفت:)...یه کم حمایت شه پارت بعدو میذارم..بوس به کله تون🎀)
YOU ARE READING
Hyunlix«Darker than your eyes»
Werewolf~رمانی با طعم اسمات~ لی فلیکس امگای ظریف که توی دنیای الفا های خشن گیر افتاده و همیشه مورد ازار قرار میگیره.. اما با قبول شرط هیونجین زندگیش کمی تغییر میکنه.. _____________________________________ فلیکس برای کار کردن مجبور شد به کمپانی(رز ابی)بره ت...