Christopher bang chan
سن:35
آلفا
(دوست بچگی هیونجین که راننده ی معروف فرمول یک استرلیاس!..)__________
....
پسرا ماشیناشون رو کنار جاده پارک کردن..یه دکه هم اون نزدیکی بود
چون پاییز بود نم نم کوچیک بارون اروم میبارید..چان با دوتا لیوان قهوه برگشت پیش هیونجین و یکیشو بهش داد..
چان یه جرعه از قهوه ش خورد و گفت
+اصلا تغییر نکردی..هنوزم همونقدر عوضیو خوشتیپی...
هیونجین خندید و به ماشینش تکیه داد
_ولی تو پیر شدی..پیرمرد..
+پرو نشو..من هنوزم همونقدر هیونگم.. هوانگ..
با نیشخند مشخصی گفت..
_چیشد که برگشتی کره؟تو که زندگیت واقعا عالی پیش میره...
چان اهی کشید و بخار در اثر هوای سرد از دهنش خارج شد..
+میدونی..من اومدم دنبال سونگمین..
هیونجین چشماش رو گرد کرد
_مگه نیومد استرلیا؟..+فکر کنم خودت بدونی چقدر لجبازه..فعلا باهام قهره..باید از دلش دربیارم..
هیونجین خندید ولی درد خاصی توی خنده ش بود..
_مراقبش باش..من معتقد بودم شما دوتا از اول برای هم ساخته شده بودید..اقا گرگه..
چان خنده ی کشداری کرد و گفت
+هوم..دقیقا مثل تو و فلیکس..
هیونجین لیوانشو کمی توی دستش فشار داد و گرمای قهوه ی توی لیوان رو روی کف دستای سردش حس کرد.._من باختمش...میدونی..من این بازیو راحت باختم..
+تو اونو نباختی پسر..اون مال توعه..حتی اگه کیلومتر ها ازت دور بشه..!
_میدونی..امشب تولدش بود
هیونجین پل بینی ش رو بین دوتا انگشتش فشرد و به ماشینایی که پر سرعت توی جاده تردد میکردن نگاه کرد
ادامه داد
_خیلی بزرگ شده..موهاشو کوتاهتر کرده..بلخره کتو شلوار اندازه ش شده..ولی هنوزم چشماش همونه..درشتو دکمه مانند..
YOU ARE READING
Hyunlix«Darker than your eyes»
Werewolf~رمانی با طعم اسمات~ لی فلیکس امگای ظریف که توی دنیای الفا های خشن گیر افتاده و همیشه مورد ازار قرار میگیره.. اما با قبول شرط هیونجین زندگیش کمی تغییر میکنه.. _____________________________________ فلیکس برای کار کردن مجبور شد به کمپانی(رز ابی)بره ت...