...

362 26 0
                                    

مشخص بود که هیونجین میخواست چیکار کنه..اروم جام رو سمت پسرک گرفت و گفت:اوم..من اینقدرا هم که فکر میکنی هیولا نیستم..

فلیکس با مردمک های لرزونش نگاهش کرد..اروم دستشو جلو برد تا جام رو بگیره ولی هیونجین قبل از رسید دست فلیکس به اون جام رو کج کرد و بدون توجه به کثیف شدن کاناپه کل شراب یاقوتی رو روی گردن و ترقوه ی فلیکس ریخت و روی تن ظریف ش خیمه زد
رنگ سرخ شراب کنتراست وحشتناک شهوانی با پوست رنگ پریده و بلوری اون پسر کوچولو داشت..

در ادامه ی جمله ی قبلیش گفت:من هیولا تر از فکرای کوچیک توام..

سرش رو خم کرد و زبون گرمش رو روی شرابای ریخته شده روی گردن فلیکس کشید..پوس نرم و مخملی گردن فلیکس رو بین لباش گرفت و مک های عمیق و محکمی زد..

به محض حرکت هیونجین اشک‌ دوباره توی چشمای درشت پسرک خونه کرد..

فلیکس اروم لرزید و سعی کرد از زیر هیونجین بیرون بره..اینو نمیخواست..

توی یه حرکت هیونجین دوتا دست یخ کرده ی فلیکس رو با یک دستش نگه داشت و با حریصی زیاد کل اون شرابایی که روی پوست پسرک ریخته بود رو با زبونش مزه کرد..

همزمان هیکی های دردناکی مینداخت و دندون هاش رو توی پوست فلیکس فرو میکرد..

پسرک هیچ حرکتی نمیتونست بکنه..کاملا زیر اون پسره ی فاکر قفل شده بود..

Hyunlix«Darker than your eyes»Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang