کای
سن:31جیوون
سن:24
_______________
جیوون و کای که تقریبا دهنشون اندازه ی دروازه باز شده بود همونجا خشکشون زده بود..هیونجین گفت نمیاد..
ولی الان اینجا بود!سرو مرو گنده و با همون چهره ی غد و متکبر پنج سال پیشش!
فلیکس تا پنج ثانیه توی شوک بود.. بعد از پنج سال چجوری روش شده بیاد تولد فلیکس؟
سریع سعی کرد خونسردی خودش رو حفظ کنه..
بی تفاوت برگشت سمت صدا و گفت
+عذر میخوام؟میتونید لی فلیکس صدام بزنید..نه با این لقب مضحک
هیونجین دستشو فرو کرد توی جیبش و سیگارشو از گوشه ی لبش برداشت..
نیشخند خنسئی به فیس فلیکس زد و کراوتشو یه کم شل کرد
_از کی ادم شدی؟؟من هنوزم یادمه صبح با عروسکت میخوابیدی..شبش با من!
فلیکس اخمی کرد و جعبه رو روی میز کادو ها گذاشت
+ببخشید؟منظورتو نمیفهمم اقای هوانگ..
هیونجین خندید..پسرکش حاضر جوابو بزرگ شده بود..ولی هنوزم یه سر گردن ازش کوتاهتر و خنگ بود
_راحت باش..مثل اون هشت ماه قبل از پنج سال ددی صدام بزن..
+اولا که حد خودتو بدون جناب..دوما من همچین چیزای مسخره ای رو یادم نمیاد و سوما حق ندا_...
اومد حرفش رو تموم کنه که با ورود لینو از در کشتی به داخل ترسید و حرفش ماسید توی دهنش..
لینو با همون لبخند عوضی گرایانه ش جلو اومد و یکی زد روی شونه ی هیونجین..
YOU ARE READING
Hyunlix«Darker than your eyes»
Werewolf~رمانی با طعم اسمات~ لی فلیکس امگای ظریف که توی دنیای الفا های خشن گیر افتاده و همیشه مورد ازار قرار میگیره.. اما با قبول شرط هیونجین زندگیش کمی تغییر میکنه.. _____________________________________ فلیکس برای کار کردن مجبور شد به کمپانی(رز ابی)بره ت...