(واسه عکس پارت میمیرم*)
_______
فلیکس اروم توی همون جاده ی خلوت رانندگی میکرد..اونم گرسنه ش شده بود..چشمش دقیقا به همون رستوران گوشه ی جاده افتاد..
امشب به جای غذا حسابی استرسو حرص خورده بود..
نوش جونش!ماشینش رو پارک کرد جلوی در رستوران..
قبل از اینکه خودش راه بیوفته جینیو رو رسوند خونه ش..پالتوی کرمی رنگش رو فیکس کرد..
ولی موهای بلوندش از اون بارونایی که حالا شلاقی میبارید خیس شده بود و اب از لب پایینش چکه میکرد
ماشینش رو قفل کرد و کیف پولش رو برداشت..
وارد شد و اول سمت صندوق رفت تا سفارشش رو بگه..
بعد از سفارش دادن یا غذای مختصر روی میز نشست که به دیدن میز بغلی یخ زد..
انگار کارما میخواست بیشتر همدیگه رو ببینن..
هیونجین حواسش به میز کنارش نبود.. درحال صحبت با چان بود و عقب تکیه داده بود..
فلیکس نگاهش به نیم رخ تیز هیونجین برای بار یک هزارم گره خورد..
هنوزم همونقدر زیبا بود..شبیه شاهکارای داوینچی..همونقدر بی روح و بدون ذره ای رحم برای قلب غلتیده توی خون فلیکس..
هیونجین با حس اینکه یکی بهش خیره شده بود بلخره سرش رو چرخوند سمت میز بغلی
فلیکس برای اینکه سرش رو بچرخونه دیر کرده بود..
هیونجین بدون ذره ای شکه شدم به خورشیدش خیره شد و سرشو دقیقا همون سمت کج کرد..
بازم برخورد دوتا مردمک..یکی روباه مانند و یکی گرد..
چان بلند شد تا بره بیرون و سیگاری بکشه و منتظر هیونجین بمونه
بهونه ش سیگار نبود..میخواست اون دوتا رو توی اون سالن خالی تنها بذاره..
+به چی خیره شدی..
هیونجین زمزمه کرد..فلیکس دقیقا همونقدر دستپاچه و عصبی نگاه خیره ش رو گرفت و زمزمه کرد
_هیچی..
+بخاطر هیچی اینقدر عصبی،کوچولو؟
_این بهت مربوط نمیشه...هیونجین اروم بلند شد و سمت میز فلیکس رفت..یکی از تار موهای خیس فلیکس رو عقب داد و انگشت شستشو روی شقیقه ی پسر حرکت داد..
فلیکس انگار داشت خواب میدید..یه خواب واضح..
+نگاه کردن به لبایی که نمیشه بوسید سخته..
کی گفته بود نمیتونست ببوسه؟
فلیکس برای یه لحظه بودن دوباره توی بغلش جون میداد..
حس نفرت با حس عشق ترکیب وحشتناکی بود..
دلش میخواست همینجا محکم با پشت دست بزنه توی صورت هیونجین و بهش بگه چرا وقتی اون حرفا رو زدم دیگه دنبالم نیومدی..چرا وقتی گفتم نمیخوامت توهم بیخیال شدی..
ESTÁS LEYENDO
Hyunlix«Darker than your eyes»
Hombres Lobo~رمانی با طعم اسمات~ لی فلیکس امگای ظریف که توی دنیای الفا های خشن گیر افتاده و همیشه مورد ازار قرار میگیره.. اما با قبول شرط هیونجین زندگیش کمی تغییر میکنه.. _____________________________________ فلیکس برای کار کردن مجبور شد به کمپانی(رز ابی)بره ت...