بغل چقدر حس خوبی داشت!
سرم دقیقا زیر چونه ش بود و نفسای کشدار و داغ ش صاف به صورتم میخورد..
به نظر میومد نیمه خوابه..
چشمامو اروم بستم و خودمو بهش فشردم..
#هیونجین
اروم دستمو از روی کمرش لیز دادم و بردم سمت صورتش..خیلی زود شبیه جوجه کوچولو های کیوت خوابش برد..
اروم مژه های مخملی و بلندش رو با نوک انگشت بازی دادم و سعی کردم اذیتش نکنم..
امشب به همه چی شک کرده بودم..ولی هیچ مدرکی علیه هیشکی نداشتم..
الان تازه داشتم با دقت به چهره ی پسرکم نگاه میکردم..
کل اعضای صورتش سمفونی خاصی باهم داشتن..
همش هماهنگی بود..
امشب زیادی از تنبیه باسنش لذت بردم..
مشخص بود راست کرده بودم ولی چون چند روز پیش اونطور باهاش سکس کردم بهش دست نزدم..فقط در حد تنبیه بود..
احساس میکردم نزدیک رات شدنمه..
وای به حال فلیکس اگه رات میشدم..
همه میدونستن وحشیانه ترین رات رو من داشتم..
اروم شقیقه ش رو نوازش کردم و نشستم روی تخت..
احساس کردم دوباره باید برم حموم..
بلند شدم و توی حموم گوشه ی اتاق رفتم.. برعکس حموم توی اتاق فلیکس شیشه ای نبود و دیوار داشت..داخل رفتم و کل لباسامو کندم..
اب داغ رو باز کردم و کل وان رو پر کردم..ازش بخار بیرحمانه ای میومد..
داخل وان دراز شدم..اب داغ به کل بدنم رخنه کرد..
سرم رو عقب تکیه دادم..
اونشب ازش زیادی لذت نبردم..ولی شب قشنگی بود..
تصور کردم اینبار خودش با میل خودش جلوم زانو زده و لبای پفکی و لعنتیش رو دور عضو م مهر و موم میکنه و همزمان نگاهم میکنه..
ناخنای کوتاهم رو کف دستم فشردم و فاک غلیظ و حرصی زیر لب زمزمه کردم..
دلم میخواست الان خودم رو خالی کنم..ولی دیگه اون سکس زوری رو نمیخواستم..
خود ارضایی با فکر ش رو نمیخواستم...
میخواستم حسش کنم..
الان کامل شق کرده بودم..
عصبی بودم..دستمو گذاشتم روی چشمم و توی وان ریلکس کردم..ولی مگه هیولای شهوتم اجازه میداد که به اون بدن شیو شده و سفید فکر نکنم؟؟
مشخصه که نه..
الان اگه بیدار بودو بهش میگفتم قبول نمیکرد؟
البته که جرعت مخالفت نداشت...
با صدای فلیکس که از بیرون حمام اومد فکر رو بس کردم..
از بیرون صداش اومد
_هیون..جین..کجایی..گوشم..درد میکنه..
فرصت خوبی بود تا بکشمش توی حموم؟اره..عالی بود..
YOU ARE READING
Hyunlix«Darker than your eyes»
Werewolf~رمانی با طعم اسمات~ لی فلیکس امگای ظریف که توی دنیای الفا های خشن گیر افتاده و همیشه مورد ازار قرار میگیره.. اما با قبول شرط هیونجین زندگیش کمی تغییر میکنه.. _____________________________________ فلیکس برای کار کردن مجبور شد به کمپانی(رز ابی)بره ت...