سلام به همگی 🤗
من دالیام
نویسنده رمان ضربان مرگ
این چندمین رمانی هست که نوشتم و اولین رمانی که تو واتپد میزارم
میدونم اشکالاتی دارم ، اگه نداشته باشم جای تعجبه 😁
انتقاد پذیر هستم البته تا جایی که با لحن درست و به جا ازم انتقاد کنید و من با توجه به انتقاد هاتون تلاشم رو برای یک رمان بهتر و لذت بخش تر بیشتر میکنم
رمان من روند کندی داره یعنی اینجوری نیست که با ۵ یا ۶ پارت خوندن یهو برسین به اصل داستان و همه شخصیت ها رو بشناسین و زوج یابی کنین
پس اگه رمانی میخواین که سریع و شیرین باشه
بدونین رمان من مناسب شما نیست
و در آخر من تمام تلاشم رو کردم و میکنم که شما از رمانم لذت ببرین پس شما هم به من لذت نویسندگی و نوشتن رو بدین
لذت ووت و کامت گذاشتن
چون اینجوریه که من میفهمم قلمم شمارو جذب کرده یا نه !
ممنون که خوندین 🩵
خب دیگه بریم برای پارت
YOU ARE READING
death beat
General Fictionهایکا پسری که تو بچگی خانوادش رو از دست داده و از اون موقع تا الان پیش عموش زندگی میکنه عمویی که چیزی جز اسم و چهره و بغل چیزی ازش نمیدونه و آیا هایکا قراره به این جور زندگی کنار عموش ادامه بده ؟