part 1

45 4 0
                                    

هایکا :
پامو بردم بالا و محکم کوبیدم تو صورتش ، لعنتی حتی نمیدونم دارم با کی میجنگم
مشتمو بردم بالا و خواستم بکوبم تو صورت مردی که بهم نزدیک میشد که یهو یکی از اون گولاخا از حواس پرتیم استفاده کرد و پاشو کوبید تو پهلوم لعنت به خودش و دردش ، از شدت ضربه روی زمین پرت شدم و ناله ای کردم .
تاحالا اینجوری کتک نخورده بودم ، ولش کن الان وقت این حرفا نیست فعلا بیا در بریم ، دستمو روی پهلوم گذاشتم و اروم بلند شدم و خون جم شده توی دهنمو تف کردم بیرون
شالگردنمو باز کردم و دور کمرم محکم بستم نفس عمیقی گرفتم و دستام رو مشت کردم ، همون عوضی که منو زد اومد نزدیک که دستامو گرفتم بالا و با لحن سرزنش گری گفتم :
خجالت نمیکشین مردای گنده ، تو روز روشن بچه دزدی ؟ حرامه حرام! از جد من نمیترسی از خدا بترس
اصلا چرا منه فلک زده رو میخواین ببرین ، بگما من خیلی میخورم منو ببرین نه تنها پولی گیرتون نمیاد حتی یه گل هم سربار شما خرا میشه ، بهش فک کنین اگه من خانواده داشتم که الان اینجا نبودم ، منه بدبخت یه عمو دارم که شبا پرتم میکنه توخیابون تا گدایی کنم میگه اگه پول نیارم منو را نمیده ، از خداشم هست منو ببرین ، پس خرای خوبی باشین چیزه خر نباشین (همینطور که نگاهمو بین قیافه های گیجشون میچرخوندم  یواشکی رفتم سمت کیفم و دستشو گرفتم دستم ) البته خر هستین دیگه خرتر نباشین ، اگرم میخواین باشین مشکلی نیست دنیا به شما خران نیاز داره تا الماس هایی مثل من بتونن بدرخشن و خدافظظظظ
تند شروع کردم به دویدن ، واقعا خر بودنا عین گاو منو نگا کردن و خر شدن ، هعی ابهت دزدا هم رفته زیر سوال
دزد هم دزدای زمان بابابزرگ خدابیامرزم همچین جذبه داشتن که یه اسمشون ۳۰ ۴۰ تا کشته میداد
تف به این دوره زمونه ،اصن به من چه
ولش کن فعلا بیا فرار کنیم، 
وارد یه کوچه شدم  که بن بست بود لعنتی به شانس به درک رفته ام  گفتم
کلا هرموقع بش نیاز دارم نیس   خواستم برگردم که اون گولاخا رسیدن بم
یکیشون دستاشو محکم کوبید به هم و با خشم گفت : یه خری نشون بدم که همینجا عین خروس تخم بذاری !

خب اینم از پارت اول
امیدوارم لذت برده باشین 🤗

 death beat Where stories live. Discover now