با آرامش کامل برگشتم پیششون. هنوز محو کارتون بودن. یولی که هی الکی میخندید. راستش من انقد تو فکر بودم متوجه نشدم کارتونش کمدیه یا نه... بعد از تموم شدنش چانیولا نمی خواستن دل بکنن. انقد اونجا چرخیدن که موقع شام شد. شام رو هم باهم بودیم
اون موقع اوج عکسا بود. من واقعا ازینکه کسی ازمون عکس بگیره متنفرم. چه از من چه از یولی. اگه یه زمان چهره های ما معلوم شه هرکسی که منو میشناسه تعجب میکنه که این بچه چیه و من کی بچه دار شدم. کسی اینجا منو نمی شناسه اما تو شهر خودمون چرا و بعید نیس مامان بابام واسه این موضوع خجالت زده شن
وقتی نشسته بودیم چانیول واسه بار nام اون روز گوشیش رو درآورد و نگاه کرد و دوباره گذاشت تو جیبش. مطمئنم یکی داره بهش زنگ میزنه و اون جواب نمیده.
دهن یولی رو که دور تا دورش سسی شده بود رو پاک کردم و گفتم: چانیول شی... چیزی شده؟
چانیول بیخیال بود: نه اون فقط منیجرمه.
فهمیدم چی کار داره. ما دردسر درست کردیم. توی یکی از شلوغ ترین مکان های سئول یه روز کامل رو سپری کردیم و همه مارو دیدن
جالبه که تا اون لحظه هیچکس نزدیک نیومده بود ولی این موضوع سریع عوض شد. یه دختره که هم سنای ناری به نظر میرسید اومد جلو. درست موقعی که داشتیم پا میشدیم بریم و از چانیول امضا گرفت. بعد ازون انگار که همه روشون نمیشده و منتظر یه حرکت بودن چندین نفر دیگه هم جلو اومدن و فقط سعی داشتم عقب تر وایسیم تا یولی چیزیش نشه.
باورم نمیشه انقد ریسک کردیم... چانیول حتی به خودش زحمت نداده بود عینک بزنه. اونا راحت مارو شناخته بودن...
کل زمان برگشت سکوت شده بود. راستش انقد هر دو غرق تو فکرامون بودیم چیزی نمی گفتیم.
وقتی نزدیک خونه بودیم چانیول گفت: اون هی شی، اگه کسی براتون به خاطر موضوع امروز مزاحمت ایجاد کرد به خودم بگین. من حتما هرچه سریع تر یه فکری برای این قضیه میکنم. نگران چیزی نباشین. این روزا مردم دوس دارن آیدلشون رو با یه دختر ببینن. دیگه مثه قدیما نیس و هرچی یه آیدل سنش بالا تر میره همه بیشتر میخوان اون ازدواج کنه تا تنها نباشه... التبه خب کامنت های منفی همیشه هست. ما که عادت کردیم ولی شما نه، پس ازتون خواهش میکنم که امشب با گوشیتون حداقل اخبار سلبریتی هارو چک نکنین. کامنت های اونا بعضی وقتا واقعا کمر آدمو میشکونه و شما توی این موضوع اصلا مقصر نیستین. من مقصرم و نمی خوام آسیب ببینین
فقط بهش خیره بودم. اون که میدونست اینطوری میشه نباید از ما میخواست جایی باهاش بریم. واقعا ازین موضوع متنفرم...ازین به خطر افتادنمون.
چیزی نگفتم و چانیول گفت: من واسه امروز عذرمیخوام. واسه همه ی اونایی که نگامون کردن و عکس گرفتن.
YOU ARE READING
Collision XY
Fanfictionبچه ی من یه کلونه. کلون پارک چانیول... من میتونستم یه دختر ساده باشم اما نیستم. من خودم زندگی سخت رو انتخاب کردم و حالا باید تاوانش رو پس بدم... Warning : R rated episodes : 4th Y 5th Y 8th Y Highest 🏅 #1 on Chanyeol