6th Y

402 32 1
                                    

"اون هی شی" صدا یه بار دیگه بلند تکرار شد... توی ذهنم چند بار چرخید. 30 ثانیه پیش بکهیون وارد اونجا شده بود. با یه کت شلوار سورمه ای و کفش های واکس شده، کراوات مرتب و کلا خیلی ظاهرش شبیه وقتایی بود که توی تلویزیونه. اون الان یه سونبه ست، یه آیدل... موهاش رو رنگ کرده بود و عصبی به نظر میرسید. نگام روش ثابت مونده بود

"کیم اون هی شی؟ متوجه سوالم شدین؟"

حاضرم شرط ببندم عرق سرد روی پیشونیم نشسته بود.این بکهیونه. همونی که دیروز مست اومد خونه ی ما... همونی که... چانیول دستشو سمتم دراز کرد و فشارش داد. انگار از یه سیاره ی دیگه به زمین برگشتم و تازه متوجه شدم چه خبره.

توی چشمای خانومه نگاه کردم و آروم گفتم: ب..بله؟ چی گفتین؟

همه داشتن نگاه هم میکردن. انگار ذهنی داشتن باهم حرف میزدن و میگفتن اون یه احمقه.

چانیول آروم تو گوشم گفت: خوبی؟

دستشو دور کمرم انداخت. اون فقط داشت حواس خبرنگارا رو پرت میکرد. از 4 مجله بودن اما با دوربینا و فیلم بردارا و فامیلای نزدیکمون یه جماعتی اونجا بودن که تعداد زیادشون اذیتم میکرد. ینی از وقتی بکهیون اومده بود حس میکردم اتاق تنگ و تاریکه و برای ما جا نداره. اکسیژن نداره

نگای چانیول کردم، خورشیدِ من، تنها بخش از انسانیت من...

آب دهنم رو قورت دادم و بهش لبخند زدم. خبرنگارا ازین لحظه کلی عکس گرفتن و لحظه ی قبلی که چانیول لباش جلوی گوشم بود و اونا عاشق اینجور سوژه هان.

"پرسیدم چطوری شد که این رابطه شکل گرفت، نه تنها شما، مطمئنم همه ی مردم هم شگفت زده شدن که رابطه ای که شما این همه وقت انکار کردین به ازدواج ختم شد"

نگای بکهیون کردم. پیش چنگوک و سوهو ایستاده بود و به دیوار تکیه داده بود.

اون هی: ام... مطمئن نیستم. چانیول ... شما میدونین اون اطلاع نداشت این بچه بچه ی خودشه... اوضا پیچیده ست... اما ..

چانیول که فهمید گیج شدم گفت: بذارین من کامل توضیح بدم. خب ببینین، چانیول پسر منه...

یکی دیگه پرسید: ببخشید شما تصمیم ندارین اسم چانیول رو عوض کنین؟ برای شما باید عجیب باشه که دوتا چانیول توی یه خونه دارین. حتی برای ما خبرنگارا هم نوشتن مطلبش توی سایت ها یکم مشکل سازه. چانیول 1، چانیول 2، یا چانیولِ پدر و پسر...

همه خندیدن.

چانیول هم می خندید و گفت: خب... این تصمیم اون هی بوده که اسم چانیول رو چانیول بذاره. در واقع ما اول که همو نمی شناختیم و باهم نبودیم که همچین مشکلی پیش بیاد.

به من نگاه کرد و گفت: من که نمی خوام عوضش کنم. مخصوصا اینکه یولی به این اسم عادت داره و این عجیب میشه که توی این سن عوضش کنه. ما توی خونه به اون میگیم یولی و به من میگن چانی یا چانیول پس مشکلی پیش نمیاد. در ضمن من داشتم سوال ایشون (به اون یکی خانومه اشاره کرد) رو جواب میدادم.

Collision XYWhere stories live. Discover now