چانیول POV
از یه سری پله بالا رفتیم. اونجا طبقه ی دوم بود. توی ایته وون ازین جور کلابا زیاده. قدیما یه جایی بود به اسم او پال پال که بسته شده... اونجا بیشتر کارای خلاف رایج بود، قاچاق مواد، آدم و کلی چیز دیگه.
اینجا یه ستریپ کلاب معمولیه. با یه تفاوت که هرکسی رو توش راه نمیدن. به همین دلیل اینجا برای ما خوبه. هرچی کمتر کسی باشه که مارو بشناسه به نفعمونه. فکر نکنم هیچ کدوم از ما بخوایم تا 15 دقیقه دیگه روی تیتر خبرگزاری ها باشیم که فلانی در فلان جا دیده شد.
لوهان، کریس، سهون، بکهیون و من. ایستاده بودیم و نگاه میکردیم.
اولش میخواستم بگم سهون رو نیاریم. چون هیچ وقت باورم نمیشه بزرگ شده و فکر میکنم اون پسر 18 ساله ی قدیمه ولی خب اونم اومد و من به خودم یادآوری کردم که اینطور نیست. سهون بزرگ شده و چیزای زیادی بلده و تجربه کرده.
بکهیون سری اول مشروب رو سفارش داد و تا نشستیم چند تا دختر طرفمون اومدن. از شلوغیا دور بودیم و لوهان میگفت برای شروع بهتره دور باشیم.
دخترا رو از سر تا پا سرسری نگاه کردم. اونا تقریبا هیچی تنشون نبود و این اصلا برای من جالب نبود.
اینجا یه جورایی خیلی خصوصیه و هرکسی رو راه نمیدن. یه نگاه به اطراف انداختم اما از نگام پنهون نموند که یکی از دخترا نشست رو پای سهون و اون یکی با کراوات لوهان ور میرفت. کریس و بکهیون نگاشون میکردن و زیاد طول نکشید که 2 تا دختر دیگه بهشون نزدیک شدن. اون یه دختری که ظاهرا برای من اومده بود قبل اینکه نزدیکم شه یکی صداش کرد و رفت.
من فقط مشغول نوشیدنی شدم. چه بهتر که رفت
واقعا جای من اونجا نبود و به خاطر رسمای مسخره ای که ما سال هاست داریم اومده بودم. این مهمونی رو برای من گرفتن که مثلا از آخرین لحظات مجردیم استفاده کنم. بعد از ازدواج دیگه خبری از زنای دیگه نیست و فقط باید با زن خودم باشم و الان دقیقا نمی فهمم که این کجاش بده؟
آره شاید واسه یکی مثه بکهیون بد باشه چون اون خیلی تنوع طلبه اما برای من اینطور نیست. واقعا بعد از اتفاقاتی که تازگیا بین من و اون هی افتاد انقدر تشنه شدم که نمی تونم هیچ دختری جز اون رو ببینم. همه ش اون هی رو میخوام. کاش میشد بیخیالش شن تا برگردم خونه و الان باهاش باشم. برعکس این دخترا اون مهارتش رو داره که توی 1 دقیقه منو تحریک کنه... و باعث شه بخوام یه بلایی سرش بیارم.
بعد از 2 سال که هیچ چیز +19یی بینمون نبوده این باید طبیعی باشه. چون خب منم مردم...
بکهیون خودشم یه دختری رو جور کرد و 2 نفر هم زمان داشتن براش میرقصیدن. سهون و لوهان تقریبا کل جیبشون رو داشتن برای اون دخترا خالی میکردن و اینجا رسمه دلار به دخترا میدن. دلارای سبز رنگ زیر نور های رنگارنگ اینجا خوشگل شده بودن.
YOU ARE READING
Collision XY
Fanfictionبچه ی من یه کلونه. کلون پارک چانیول... من میتونستم یه دختر ساده باشم اما نیستم. من خودم زندگی سخت رو انتخاب کردم و حالا باید تاوانش رو پس بدم... Warning : R rated episodes : 4th Y 5th Y 8th Y Highest 🏅 #1 on Chanyeol