ساعت 9 و 5 دقیقه ی شب بود و چانیول باید چندین دقیقه پیش پایین میبود تا با پسرا برن ایته وون، لوهان یه استریپ کلاب مخفی رو مد نظر داشت و معلوم نبود دقیقا قراره امشب چه بلایی سر شوهرم بیارن... دوس نداشتم بره. حسودی میکردم دخترای دیگه رو نگاه کنه.
اگه چانیول قضیه ی بکهیون رو بفهمه همین حس رو داره؟ مخصوصا اینکه اون دوستشه و من حتی اون دخترارو نمیشناسم.
تو همین فکرا بودم که چانیول با پیرهن مشکیی که چسب تنش بود از اتاقمون اومد بیرون و بغلم کرد تا خدافظی کنه. نزدیکای در ایستاده بودیم. دستامو روی شونه هاش گذاشتم و وقتی تو چشمام نگاه کرد نتونستم نبوسمش، وقتی اینطوری لباس میپوشه انقد جذاب میشه که کنترلم رو کامل از دست میدم. بین بوسیدنش گفتم: چانیول نمیشه نری؟
دستاشو محکم دورم حلقه کرد و کوبیدم به در. واسه اینکه قدامون زیاد فرق داشت از زمین بلندم کرد. پاهامو دورش حلقه کردم و حالا بالاخره هم قد بودیم. دستاش قوی بود و میتونست با کمک در همونطور نگهم داره.
اصلا حواسمون نبود یولی خونه ست. شاید اصلا بهش فکر نمی کردیم. چانیول گردنمو گاز گرفت و ناله کردم: عوضی...
خندید و همون جا رو بوسید. دوباره بالا اومد و لبامون یه بار دیگه روی هم قرار گرفت.
چانیول: شایدم بهتره نرم.
داشتم دکمه های پیرهنش رو باز میکردم تا دستم به پوستش بخوره. چانیول: اوووه اون هی راه افتادی
خندیدم و لباشو گاز گرفتم.
وقتی محکم چندین بار در زدن چانیول زیر لب فحش داد و گذاشتم زمین. تند تند دکمه هاش رو می بست و لباساشو مرتب میکرد. نگاش به شلوارش افتاد و یه بار دیگه فش داد: میکشمت اون هی... و هرکسی پشت اون دره
لحنش شوخی داشت. شونه هامو بالا دادم: به من چه؟ باید پسرا باشن. میخواستی دیر نکنی
چانیول: تو منو بوسیدی!!
یه بار دیگه در زدن. درو باز کردم. چنگوک در حالی که دستاش پر پلاستیک و یه جعبه بود منو کنار زد و وارد خونه شد. جی هیون هم با همون وضع پشت سرش بود. جیغ کوتاهی کشیدم و گفتم: اینا دیگه چیه؟
چنگوک پوزخند زد و گفت: بیشترم هست. بیرونه.
و بعد از کنار در یه سری بسته و پلاستیک دیگه آورد تو.
یولی هم با سر و صدا هایی که شده بود از اتاقش بیرون اومد و تازه یادش افتادم. دمای بدنم بالا رفت. اگه اون مارو میدید خیلی عجیب غریب میشد.
با صدای جیغِ چنگوک به خودم اومدم: یولی؟؟ خاله برو بالا پیش عمو سوهو! بدو بدو
یولی فقط پرسید: نابی خونه س؟
چنگوک سرشو تکون داد و یولی دو ثانیه بعد با سگش که همیشه پشت سرش میدوید از خونه رفتن بیرون.
YOU ARE READING
Collision XY
Fanfictionبچه ی من یه کلونه. کلون پارک چانیول... من میتونستم یه دختر ساده باشم اما نیستم. من خودم زندگی سخت رو انتخاب کردم و حالا باید تاوانش رو پس بدم... Warning : R rated episodes : 4th Y 5th Y 8th Y Highest 🏅 #1 on Chanyeol