Collision XY

17th X

کل شب یه نگام به گوشی بود و یه نگاه به یولی که داشت بازی میکرد.

منتظر یه زنگ یا یه خبر از طرف پلیس بودم. داشتم دیوونه میشدم. باید بفهمم اونا کی بودن و برای چی میخواستن من رو بکشونن اونجا و مهم تر ازون، اونا از کجا فهمیدن من یه شماره رو به پلیس گانگنام دادم تا پیگیری شه اون شماره مال کیه... آخه وقتی زنگ زد گفت از پلیس گانگنام زنگ میزنه، این ینی اونا قدم به قدم دنبال من بودن؟ شاید حتی تونستن وارد فایل های پلیس شن

من واقعا تمی فهمم باید ازشون بترسم چون خیلی ماهرن و همه ش دنبالم راه میفتن و پیام میدن و پنجره م رو شکوندن یا باید نترسم چون امشب یه حرکت خیلی ناشیانه انجام دادن و من تونستم بفهمم اونا میخوان سرم کلا بذارن و الکی بکشوننم یه جا

اونا واقعا کی هستن؟ اون شماره ی یه زندانیه... زندانی الان تو زندانه. شماره ش طبیعتا دست کیه؟ دست همسرش... یا توی خونه ش.

اونا ممکنه اون شماره رو خریده باشن... پاهامو جمع کردم و چهار زانو نشستم رو مبل و آرنجمو گذاشت رو پام و سرمو به دستم که مشتش کرده بودم و گذاشت بودم زیر چونه م تکیه دادم ، چشمام رو روی هم فشار دادم. کیم اون هی... تو باید آرمشت رو حفظ کنی

یولی دوید طرفم: اومی اینو بازش کن.

یه ظرف پر لگو داشت که نمی تونست بازش کنه. براش بازش کردم و دستش دادم. اون از تنها بازی کردن خسته نمیشه... خیلی جالبه.

اون هی: یولی بیا اینجا.

سرشو بالا گرفت و دوباره اومد پیشم.

صورتشو با دو تا دستم گرفتم و سرشو بوسیدم: پسرم... به اومی گوش کن ببین چی میگم. یولی یه پسر فوق العاده ست

تو چشماش خیره شده بودم: یولی باهوشه، یولی خوب زندگی میکنه و بزرگ میشه و دنیا رو تغییر میده.

یولی: مثه نانومن؟ (مثلا فکر کنین اسم سوپر من زمان آینده ست)

لبخند زدم: نه بهتر ازون!

یولی برق تو چشماش افتاد: یولی یه قهرمانه! مثه چانیول سامچون

اخمام رفت تو هم: چانیول قهرمانه؟

یولی سرشو تکون داد: اون معروفه همه ازون امضا میخوان

خندیدم: آها که اینطور... پس یولی میخواد معروف شه؟

یولی: یولی میخواد همه اونطوری نگاش کنن.

بغلش کردم و نشوندمش رو پام: ینی اونطوری خوبه؟ ولی چانیول که همه ش مردم دنبالشن هیچ وقت تنها نیس این خوبه؟

یولی یکم فکر کردم و گفت: اومی ، من تنهایی رو دوس ندارم.

معمولا با ضمیر اول شخص حرف نمی زد و این تاثیر حرفش رو روی من زیاد تر از قبل کرد.