22nd X

472 53 2
                                    

پروفسور بیون بکهیون دستشو انداخته بود پشت صندلی من. البته اون قراره استفا بده پس دیگه پروفسور نیس. وای. به فکر خودم خنده م گرفته بود.

بکهیون: نیشتو ببند. اوه نه شایدم ذوق کردی ما انقد به هم نزدیکیم.

این بار بلند تر خندیدم. چانیول از پشت یهو سرشو آورد جلو: شما آشتی کردین؟

الکی سرمو تکون دادم: آره بکهیون عذر خواهی کرد. گفت غلط کرده اذیتم کرده.

چانیول لبخند زد: بکهیون بالاخره سر عقل اومد آخیش.

و بعد برگشت عقب. بکهیون با چشمای گرد نگام میکرد: حالا می بینیم کی اول میگه غلط کرده

سرمو تکون دادم: قطعا خواهیم دید!

بعد از یکم مکث گفتم: که اون آدم تویی

بکهیون دستشو از صندلی برداشت و انداخت دور گردنم و با اینکه کمربند بسته بودم یکم منو کشید سمت خودش. داشتم خفه میشدم ولی یکم کمربند رو شل کردم و اوکی شد.

اون هی: بیون بک هیون میشه لطفا درست رانندگی کنی؟

در حالی که چرخیده بود و منو نگاه میکرد ابروشو داد بالا: دیگه ازین بهتر؟ ببین چقد خوب میرم.

با همون یه دستش که روی فرمون بود بازی میکرد و هی فرمون رو الکی میچرخوند.

اون هی: تو باید یه احمق باشی! نه جلوتو نگاه میکنی نه از دست راستت استفاده میکنی! فرمونم که نمی دونی که باید بچرخونی. آخ حال میده پلیس بگیرتت

چانیول سرشو آورد جلو: بیون بک مشکلی پیش اومده؟ چرا ماشین این همه چپ و راست شد؟

بکهیون: نه، دستم درد گرفت داشتم نرمش میدادم. نگران نباش.

چانیول سرشو تکون داد. چون آهنگ بلند بود اونا از صندلی عقب صدای مارو نمی شنیدن و ما هم صدای اونارو نمی شنیدیم.

بکهیون پوزخند زد: این ماشین دنده اتوماتیکه لازم نیس از دستم زیاد استفاده کنم.

چانیول و یولی حواسشون نبود و این هم خوب بود هم بد. خوب چون اگه فحش میدادم یولی نمی شنید و بد چون چانیول نمی تونست ازم دفاع کنه یا به بکهیون بگه که خفه شه. که البته شاید اصلا همچین کاری نمی کرد

اون هی: او مای گاد بکهیون داری میگی ماشین خودت دنده اتومات نیس که با این ماشین راحت تری؟ من نمی دونستم همچین ماشینی هنوز وجود داره... البته اون ماشین داغونی که من دیدم بعید نیس با بخار کار کنه.

این واقعا حرف مسخره ای بود چون ماشین بکهیون یه ماشین آخرین مدل بود.

بکهیون خندید: اون هی اصلا خودتو دیدی؟ تو داری با یه اعتماد به نفس الکی فقط چرت و پرت میگی.

Collision XYWhere stories live. Discover now