You wanna help me?!"part 8"

631 131 6
                                        

وقتي جيمين با داروهاي يونگي وارد اتاق شد، يونگي درحالي كه كف دستشو پاره كرده بود؛ به قطره هايي كه تند تند ميوفتاد خيره بود.

_هيونگ! اين چه كاريه كردي؟!

با شنيدن صداي جيمين، دستشو زير پتو قايم كرد و سعي موضوعو تغيير بده ولي جيمين خيلي سريع مچ دستشو گرفت و به زخم دست يونگي نگاه كرد.

_خوبه عميق نيست

هنوزم مازوخيسمش اعتراض بود ولي، جديدا داشت به عادت تبديل ميشد.

يونگي خواست دستشو از دست جيمين در بياره ولي جيمين دستشو محكمتر گرفت و با دست ديگش در كشو رو باز كرد و از توش باند در اورد

+ول كن دستمو!

_هيشششش!

خيلي ريلكس مشغول بتادين زدن و بستن دست يونگي شد ولي يونگي به تقلا كردن ادامه داد

+ميگم ولم كن!

جيمين بدون درنگ به كارش ادامه داد

+گفتم ول كن!!!

صداي بلند يونگي باعث شد جيمين متوقف شه ولي تو گوشي كه از يونگي خورد باعث شد پرت شه و كمرش به پايه تخت آهني برخورد كنه. با صرف نظر از دردش دستشو روي گونش گذاشت و با دلخوري به يونگي نگاه كرد

يونگي با عصبانيت نفس نفس ميزد ولي وقتي به خودش اومد و ديد با جيمين چيكار كرده، نگاهشو دزديد.

جيمين اخم كرد و با عصبانيت از جاش بلند شد

_منو باش نگران كيم!

خيلي زود به سمت در رفت و بعد از خروجش درو بهم كوبيد.

يونگي به در نگاه كرد و آه كشيد.

+لعنت...

جيمين در اتاق معالج خودشو يونگيو به صدا در اورد و آروم وارد اتاق شد

_آقاي...

+آه جيمين خوب شد اومدي! ميخواستم باهات حرف بزنم...!

جيمين شونه بالا انداخت و روي مبل نشست

+درباره خودتو آگوست ديه. پرستارا ميگن خيلي تغيير كرده! همين كه ميزاره بهش دارو بزنن و اعتماد داره خودش يه قدم بزرگه.

يه جورايي اومدنت براش عين يه نعمته...و حالا درباره خودت. يه سري تست بايد ازت بگيريم كه نشون بده صلاحيت بيرون رفتنو داري يا نه. بعد از نتيجه...، راحت ميتوني بري به زندگيت برسي!

‏⚜️А моиsтея саггеd АgusТ D⚜️Место, где живут истории. Откройте их для себя