Are your enjoying the voage?! "Part 36"

536 94 14
                                        


باغ كيو واقعا باغ با شكوه و زيبايي بود. يونگي با هرقدم يه سوژه عكاسي پيدا ميكرد و ازش عكس ميگيرفت

_يونگي! يونگي! ميشه دوربينتو بهم قرض بدي؟!

يونگي برگشت و به جيمين نگاه كرد

+حدود 10 دقيقه ديگه داريم ميريم جاي ديگه...دوربينو ميخواي چيكار؟!

_چندتا چيز ديدم؛ ولي دوره مطمئنم حوصله نداري باهام بياي ازش عكس بگيريم پس خودم ميرم.

يونگي آروم سرشو تكون داد و هوم كرد

+ميخواستم ازت چندتا عكس بگيرم...

جيمين خنديد و دوربينو دور گردنش انداخت

_سعي ميكنم زود بيام! اگه زود نيومدم، يا يه بار خودمون دوتايي ميايم يا فردا كه رفتيم پارك جنگلي ازم عكس بگير.

يونگي بي ميل سرشو تكون داد و وقتي جيمين شروع كرد به راه رفتن اونم به سمت فواره رفت كه مردم تعداد زيادي سكه انداخته بودن

"سكه هاي جمع شده، به صندوق خيريه بچه هاي بي سرپرست و سرطاني تحويل داده ميشه. آرزوي برآورده شدن آرزوهاي قشنگتون *-* "

يونگي با لبخند دوتا سكه از جيبش در اورد و آرزو اولشو كرد

+اميدوارم برآورده شه

و آرزوي دومو براي كسايي كرد كه سكه ها براشون جمع ميشن و به اين سكه هاي كوچيك واقعا نياز دارن

+اميدوارم اين زودتر برآورده شه

و بعد از انداختن سكه دوم روي يكي نيمكتا نشست. چندتا عكس با گوشيش گرفت و همونطور كه قول داده بود براي كوكي و هوسوك فرستاد.

_آقاي مين، اتوبوس ميخواد حركت كنه. 3 دقيقه ديگه راه ميوفتيم!

يونگي باشه اي گفت و سرشو چرخوند تا جيمينو پيدا كنه. وقتي اثري از جيمين پيدا نكرد به سمت اوتوبوس رفت و سوار شد

_واي خدا كنه...يونگي! سلام! دنبالت ميگشتم.

+سلام. ديدي دير كردي نشد ازت عكس بگيرم...! ديدي...!

جيمين لبخند زد و دوربينو به يونگي پس داد

_مشكلي نيست فردا بهترشو ميگيري. اگرم حتما ميخواي اينجا باشه اشكالي نداره باز ميايم اينجا. هوم؟! خوبه؟!

يونگي آروم سرشو تكون داد و مشغول تماشاي مناظر بيرون شد

_يونگيا...خوبي؟! خيلي بي دل و دماغ شدي...چون دير اومدم نتونستي عكس بگيري ناراحتي؟!

‏⚜️А моиsтея саггеd АgusТ D⚜️Donde viven las historias. Descúbrelo ahora