Let's start the cure"part 28"

610 106 26
                                        

_آقاي پارك، كار آقاي مين تموم شد. ميتونين برين پيششون...

جيمين دست از فكر كردن كشيد و وارد اتاق شد

_بلاخره تموم شد يونگي! نگران نباش...! من اينجام عزيزدلم...

يونگي پتوي دور خودشو محكم تر گرفت و يخاي نيمه آب شده توي دهنشو تف كرد.

رنگ و روش رفته بود و خيلي آروم ميلرزيد

+داغ داغم ولي دارم از سرما ميلرزم

جيمين كنارش رو لبه تخت نشست و آروم كمرشو ناز كرد. يواش يواش وقتي حس كرد حالش بهتر شده و ديگه سردش نيست پتو رو از دورش برداشت و تا كرد

_تموم شد يونگي جونم. تموم شد هيونگ.

طولي نكشيد كه يونگي شروع كرد به عوق زدن و سطلي كه كنار دستش گذاشته بودنو برداشت و شروع كرد به بالا اوردن

+عو...عو...عووووق

جيمين با دلسوزي مشغول تماشا و ماليدن شونه هاي يونگي شد...

بعد از سومين جلسه شيمي درماني اين اولين باري بود كه داشت بالا ميورد

_آروم باش يونگي...آروم باش الان تموم ميشه!

ولي قرار نبود به اين زوديا تموم بشه! يونگي براي چهل و پنج دقيقه تمام داشت بالا ميورد و ديگه چيزي تو معدش باقي نمونده بود كه بخواد بالا بياره.

+جيمين! ديگه بسه...ديگه نميتونم بالا بيارم...! تروخدا يكاري كن!

جيمين درحالي كه لباشو گاز ميگرفت و دستاي يونگيو ناز ميكرد از جاش بلند شد

_هيش! جون من گريه نكن يونگيا! الان برات شربت ضد تهوع ميارم!

يونگي سرشو تكون داد و براي چندمين بار شروع كرد به عوق زدن

+عوق

جيمين خيلي سريع از داروخونه  دارو خريد و برگشت

_بيا يونگي جونم! خيلي آروم بخور...هيش...آروم باش پسر خوب...!

يونگي آروم شربتو خرد و بعد از حدود ده دقيقه، ديگه عوق نزد و مشغول پاك كردن اشكاش شذ

+خيلي درد داشت...! بعد از سه جلسه اين اولين بار بود...گرچه مطمئنم آخرين بارم نيست و اين شروع ماجراس...

جيمين سرشو تكون داد

_اول كاره ولي تو قويي يونگي! بيا بريم...آروم پاشو چون ممكنه يهويي بيوقتي.

‏⚜️А моиsтея саггеd АgusТ D⚜️Место, где живут истории. Откройте их для себя