دور ماشینم چرخیدم و دوباره دست روی کاپوتش کشیدم
این لعنتی خیلی خوشگله خیلی!(عکس کاور)یادمه وقتی دوازده سالم بود و اولین بار همچین ماشینی دیدم البته به خوشگلی این نبود
ولی خب پسر دوست پدرم یکی داشت و مدام بهم پز میداد من پشت پنجره ی اتاقم نشسته بودم و داشتم درس میخوندم
با خودم گفتم یه روزی یکی از این ماشینا میخرم و آره الان به خودم ثابت کردم لیام پین به هر چی میخواد میرسه!
"خب اگه پرستش و زیارتت تموم شد بیا بریم یه دور
بزنیم منو برسون پیش آلیس"باشه ای گفتم و در ماشینو باز کردم بوی تازگی ماشین باعث میشد پر از حس خوب بشم
تلفنم زنگ خورد با دیدن شماره ی هری تعجب کردم
"لیام پین هستم بفرمایید"
"هی پسر حالت چطوره؟"
"مرسی تو چطوری؟چه خبر؟!"
"خوبم مرسی دفتری؟"
"آم...آره آره دفترم چطور؟"
"دارم میام دفتر یه کار خیلی مهم باهات دارم"
باشه ای گفتم و قطع کردم
"ببخش نایل هری داری میاد اینجا باید بمونم دفتر"
چشم غره رفت و روشو برگردوند
"خوبه ماشین آوردم خودم خسیس"
خندیدم و لپشو کشیدم
"تپلوی من دیدی که خودش زنگ زد"
"اصلا نخواستیم...باشه"
از ماشین پیاده شد منم پیاده شدم
برام سر تکون داد و سمت ماشین خودش رفت و سوار شد بعد از اینکه بوق زد برام از پارکینگ خارج شد
سمت دفترم رفتم
"آقای پین آقای پارک تماس گرفتن گفتن به دیدنشون برین"
"باشه ممنونم آقای استایلز اومدن بفرستینش اتاق من"
"چشم"
وارد اتاقم شدم و قهوه جوشو روشن کردم
"قربان آقای استایلز تشریف آوردن"
در زده شد و با گفتن بفرمایید باز شد
سمتش رفتم و باهاش دست دادم هری یه نگاهی به دور و بر انداخت و سوت زد
"واو عجب دکوری زدی پسر عالیه"
خندید و تشکر کردم
"بشین مشکلی پیش اومده؟"
هری روی مبل نشست و آرنجاشو روی زانوهاش گذاشت و کف دستاشو زد بهم و سرشو تکون داد
"آره راستش یه مشکل کلفت!"
خندیدم اون همه چیو به مسائل سکسی ربط میده!
YOU ARE READING
Diplomat ~ by : Atusa20
Fanfiction-من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎