34* interview

2.8K 547 379
                                    

سلام
میخواستم بگم یکم این پارتهای کسل کننده رو تحمل کنید بلاخره روند باید طی بشه و اینا
و اینکه کامنت بدین پارت قبلی فقط پنجاه تا کامنت گرفت
من با کنکور ارشد و امتحانات دی ماه و جراحی دندونام براتو آپ میکنم
روندم یکم کند شده خودم میدونم ولی درک کنید عزیزانم
اگه ام کم کامنت میگیره درک میکنم پارتا کسل کننده ان یکم ولی خوب میشه دوباره برمیگرده سرجاش اینجاها لازمه بهم اعتماد کنید😉

..

"سلام بینندگان عزیز، من لوییسا وارنر هستم اینجا استودیوی اسکای نیوز از مرکز لندنه، بصورت زنده با شما هستیم با مهمان ویژه امشب از کاخ بکینگهام، نخست وزیر بریتانیا زین جواد مالیک"

وقتی بهم علامت دادن که دوربین رومه لبخند واضحی زدم بدون گارد، آروم و بدون استرس

"سلام جناب مالیک خیلی ممنون که دعوتمون رو پذیرفتید"

لوییسا وارنر به نمایندگی‌از تمام مردمی که در حال تماشام هستن صحبت میکنه پس سعی میکنم ارتباط چشمیم رو باهاش قطع نکنم تا بدونه با تمام حواسم اینجام

"سلام میکنم به شما و کل مردم انگلیس، خواهش میکنم."

با قدردانی لبخند میزنه و خم شدن نامحسوس کمرش به سمت من که از چشمام دور نمیمونه نشون میده واقعا مشتاق و هیجان زده اس

"قبل از اینکه بحث اصلی رو شروع کنیم، راجع به شخص شما، میخواستم بگم که شما جزو اقلیت جامعه ی بریتانیا محسوب میشید، جزو جامعه ی LGBTQ هستید از بچگی بودید میخوام احساستونو درباره ی اینکه عضوی از این جامعه هستید بدونم"

شروع با یه سوال عامه پسند سرگرم کننده و کمی وقت تلف کردن تا قبل از رسیدن به بحثی که همه میخوان درباره اش بشنون

سرمو کمی به بالا خم میکنم تا چونه جلو اومده و خط فکم که حالا مشخص تره اعتماد به نفسم رو نشون بده

"زمانی خیلی بچه بودم که به فرزندی قبول شدم، و نسبت به پدر هام انس گرفتم، من داخل این جامعه بودم، خودمو جزوی ازشون میدیدم، میدیدم که فرقی با بقیه ی مردم ندارن، مثل اشخاص دیگه، از اولم فرقی بین پدرهام با بقیه قائل نبودم تا اینکه خودم عاشق شدم..."

خنده ی آرومی به انتهای صحبتم اضافه میکنم و خبرنگار و مجری برنامه هم خندید

"اگر شما موافق هستید بریم سراغ سوالاتی که خیلی مشتاق هستیم تا مستقیما از شما براشون پاسخی دریافت کنیم"

لبخندمو محوتر میکنم و با چشمام تایید میکنم

"البته بفرمایید"

"جناب مالیک دو روز پیش همسر شما تصادف کرد، اطلاعاتی درز نکرد، ولی نگرانی توی صورت شما آشکار بود، این نگرانی بخاطر عشق به همسرتون بود یا علت دیگه ای داشت؟"

Diplomat ~ by : Atusa20Where stories live. Discover now