سلام خوبید خوشید؟؟
اینم از پارت جدید ببینم چه میکنید با این پارتاااالیام
ماشین دم دادگاه نگه داشت و من پیاده شدم کیفمو توی دستم محکم کردم و نفس عمیق کشیدم بازم اون اضطراب لعنتی
وارد سالن دادگاه شدم و پشت میزم نشستم
پرونده هارو روی میز گذاشتم دادخواست رو به دادیار دادم و دوباره نشستم بعد از چند دقیقه تونی با چندتا مامور وارد شد و کنارم نشست سرش پایین بود و به دستاش نگاه میکرد"حالت خوبه تونی؟"
نگاهشو بالا اورد و نگاهم کرد میتونستم روح بیشتری نسبت به اون روز توی چشماش ببینم
"آره ممنونم"
لبخند شل و ولی زد و دوباره به پایین نگاه کرد در باز شد جیمز و چندتا مامور وارد شدن و روی صندلی کنار ما توی جای خواهان نشستن
سم هم وارد شد بهم لبخند زد و من جوابشو دادم دستاش توی جیبش بود و تک دکمه ی کتش باز بود
توی جای مخصوص بازپرس نشست
"قیام کنید قاضی وارد میشود"
از جامون بلند شدیم و قاضی اومد و پشت میز نشست
"بنشینید"
قاضی مرد میانسالی بود که لباسهاش نشون میداد از قضات عالی دادگاه عالیه ( دادگاه برتر انگلستان)
"خب خواهان شروع کن"
وکیل از جاش بلند شد
"جناب قاضی این مرد سه نفر از اعضای خانواده ی موکل من رو به قتل رسونده"
با انگشت اشاره به تونی اشاره کرد
"خوانده دفاعی دارد؟"
قاضی رو به من پرسید
از جام بلند شدم"جناب قاضی...موکل من هیچ چیزی از خاطرات بیست سال پیش رو یادش نمیاد... مدارکی که خدمت دادیار دادم نشون دهنده ی اینه که سه پزشک از پزشکی قانونی دادگاه عالی که این رو تایید میکنن..."
سم از جاش بلند شد
"اجازه میفرمایید؟"
قاضی با سر قبول کرد
"طبق مدارک توی دست من...خواهان جیمز مک لارن خوانده تونی میشلز رو به مدت چهل روز در مکانی دور افتاده زندانی و شکنجه کرده...مدارک پلیس و پزشکی قانونی این رو تایید میکنه..."
قاضی سمت جیمز چرخید
"دفاعیه ای دارید؟"
"قربان موکل من فقط یه بچه ی چهارساله بود که مرگ خانودشو به چشم خودش دیده...تمام عمرش دنبال این مرد میگشته عنصر روانی این جرم نشون میده که این مرد جیمز مک لارن درسته حق کامل نداشته ولی حقی بنابر درخواست حقیقت داشته"
VOCÊ ESTÁ LENDO
Diplomat ~ by : Atusa20
Fanfic-من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎