3 * is that sam?!!

3.3K 619 143
                                    

لیام

"خیلی ممنونم آقای پین...واقعا نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم"

دستمو محکم گرفت و فشار داد بهش لبخند زدم

"دیه رو زودتر بریزین زودتر آزاد میشه اگه کاری با من ندارین من برم..."

با لبخند گفتم و اونم لبخند زد

"خیلی ممنونم ازتون"

"وظیفه بود"

"پولتون تو حسابتون واریز شد آقای پین تمام عمرم مدیونتونم"

"خواهش میکنم"

با زنگ خوردن گوشیم خداحافظی کردم و جواب دادم

"کجایی وکیل خان؟"

"همین الان دادگاه تموم شد"

"بردی یا نه؟"

از لحن حرف زدنش میشد فهمید دهنش بازم در حال جوییدنه و مشغول

"من تاحالا پرونده ی ناموفق داشتم؟"

"نعععع"

حرفشو کشید و خندید

"امروز نهار مهمون من و بگو دوست دخترتم بیاد"

به سرفه افتاد

"میخوای ببینیش؟واقعا؟"

"آره میای دنبالم یا خودم بیام؟"

"من دم دادگاهم لییی"

جیغ زد خندیدم و از درای دادگاه رفتم بیرون توی ماشین نشسته بود تلفنو قطع کردم و سوار شدم

"سلام به وکیل موفق و جوان"

"سلام به یگانه شکمو ی عالم هستی"

خندید و کمربندشو بست

"پس نهار مهمونیم؟"

"آره یجورایی شیرینیه!"

"شیرینی چی؟"

"امروز پنج هزار یورو گرفتم و میرم مازراتی ای که دلمو برده رو میخرم"

"چی؟؟؟؟؟؟"

همزمان وقتی داشت میزد رو ترمز جیغ زد

"آره نایل آره....من میخوام مازراتی نوک مدادی که توی نمایشگاه سر خیابونمونه رو بخرممممم"

نمایشی توی جاش بالا پایین پرید و خندید و دوباره راه افتاد

"شاید باورت نشه ولی من از اینکه دیگه راننده شخصیت نیستم خوشحالم"

چشمامو چرخوندم و انگشت فاکمو نشونش دادم

"خب از الیس بگو چطوری باهاش رفتار کنم؟"

خودشو جمع کرد گلوشو صاف کرد

"لی ببین اون خیلی برام مهمه اون نه لیلیه نه کس دیگه لطفا لطفا دقت کن اون میدونه تو واسم مهمی"

Diplomat ~ by : Atusa20Where stories live. Discover now