Diplomat ~ by : Atusa20

32* kiss on his cheek

سلام خوبید؟!
من امروز یه جراحی دندون دارم...کامنت بدین دلم خوش باشه حداقل...
کامنتا کم باشه دیر آپ میکنم....
کاور چپترو ببینید😎 نویسندتون با استعداده یا نه؟!

لیام

روی تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم... اینکه توی چشمای یکی نگرانی رو برای خودت ببینی حس خوبیه...تقریبا بعد از مادرم کسی انقدر نگران نگاهم نکرده بود

وقتی با دستپاچگی خودشو بیمارستان رسوند یا وقتی ناراحت بودم موهامو نوازش کرد حس کردم برگشتم به اون روزا

خیلی وقت بود کسی باهام اینطور رفتار نکرده بود! کسی که جلوش سپر قوی بودنمو کنار بذارم و بهش بگم ناراحتم یا ترسیدم

جلوی نایل سعی میکنم عادی رفتار کنم وقتی اتفاقی برام میوفتاد سعی میکردم بهش نشون ندم که ترسیدم یا ناراحتم یا درد دارم...نمیخواستم فکر کنه که من مثل یه بچه ام یا چی ....

گوشیم توی جیبم زنگ خورد گوشیمو دراوردم با دیدن شماره ی نایل سریع جواب دادم

"لی...تصادف کردی؟ فاک بهت من الان باید بفهمم؟ حالت خوبه؟کجایی؟؟ چی شده؟؟"

"نایل نایل نفس بکش آره خوبم چیزی نشده بود"

"فاک بهت کیرم دهنت...میکنمت بخدا بیشعور...هنوز دست و پام میلرزه"

تک خنده ای کردم و حرف زدم

"خوبم پسر خونه ام الان..."

"کدوم خونه کاخ؟"

"اره همونجا"

"الان میام اونجا"

قبل از اینکه بتونم جواب بدم قطع کرد همون لحظه در اتاق کوبیده شد

"براتون غذا اوردم"

"بیاید تو"

خدمتکار همراه با ی میز اومد داخل و روشو روی میز من خالی کرد

"ببخشید...الان دوست من میاد اینجا اسم نایل هورانه اگه ممکنه بفرستیدش اینجا"

"باشه...حتما آقا"

"ممنون"

بعد از اینکه تعظیم کرد از اتاق رفت بیرون...مدام نگاهم به در بود ولی زین نیومد گفت میره زنگ بزنه چقدر طولش داد!

زین

بعد از اینکه تلفنو قطع کردم با جانسون تماس گرفتم تا مدارک و بیاره دفتر بعدم از لویی خواستم تا بیاد قصد دارم لویی رو بفرستم بالا سر ام آی سیکس تا بدونم چه خبره

سمت دفتر راه افتادم تا ببینم اوضاعش چطوره
بعد از اینکه اتاقو چک کردم و از خدمتکارا خواستم یکم گرد گیریش کنن بهم خبر دادن که رئیس اطلاعات رسیده

پشت میزم نشستم تا با ابهت تر به نظر بیام...
رئیس اطلاعات مرد قد بلندی بود با موهای جو گندمی و نگاه پر از جذبه اخم پر رنگی روی ابروهاش جا خوش کرده بود که شغلشو بیشتر یاد اوری میکرد