سلام
یه سری خبر دارم براتون!
راستش بعد از اینکه ایده ی داستان بعدیم رو به دوستام گفتم، بهم گفتن که تکراریه ( گویا یه لری با همین داستان هست)
منم برای جلوگیری از حرف و حدیث کنسلش کردمراستش یه ایده ی خیلی خوب داشتم برای یه فف دیگه ( حتی نقشها و کاور بوک کل داستان حاضر بود) ولی بخاطر اینکه هر چی مینویسم استقبال خاصی نمیشه ترجیح میدم خودمو سنگین نگه دارم و چیزی آپ نکنم تا بخوام مدام گدایی وت و کامنت بکنم و کل هیجان بوک بخوره توی صورتم!
و دیگه اینکه پارت بعدی پارت آخر دیپلماته
پس خواهش میکنم خواهش میکنم لطفا
این پارت برای کامنت و وت کم کاری نکنین نذارین با خاطره ی بد این بوکو ببندیم لطفا ( میدونم که بی اثره و به زور به 200 تا میرسه! ولی خب بازم گدایی وت و کامنت میکنم!)-عشق آتوسا❤
.
آروم درو باز کرد سرو صدای بچه ها توی کل کاخ پیچیده بود فقط اتاق نبود
لبخند ریزی زد و با صدای بلند سلام داد، بعد از اینکه همه جوابشو دادن سمت کمد رفت و لباساشو عوض کرد
"خب چیا میگفتین؟"
همونطور که حرف میزد کنار لیام نشست
"هیچی داشتیم لیامو سین جیم میکردیم ببینیم چی شده بود"
زین چشماشو چرخوند و یکم لیامو به خودش نزدیک کرد
"خوش بختانه چیزی نشده بود و دیگه این بحثو ادامه ندین که لی خیلی ترسیده بود"
لیام کنار زین سرشو تکون داد نگاه نایل بین زین و لیام میچرخید و نیشخند میزد
وقتی بحث بالا گرفت هر کس برای خودش حرف میزد و اکثرا دو نفر بحثی رو با هم ادامه میدادن لیام با اینکه درحال صحبت با آلیس بود ولی متوجه ساکت بودن و درهم بودن حال زین بود
کمی سرشو خم کرد و دم گوش زین برد
"زینی چی شده رو به راه نیستی؟"
زین لبخند زد و دستشو روی کمر لیام گذاشت
"هیچی عزیزم میگم حالا..."
لیام سرشو تکون داد و یهو سمت هری چرخید
"راستی هری چرا گفتی دفتر نیایم؟"
"چون این مرتیکه واین نیرو فرستاده بود و کل دفتر به هم ریخته بود از همه بازجویی میکرد حتی من و لویی خلاصه دفتر خر تو خر بود!"
لیام سرشو تکون داد و زیر لب که اینطور گفت
.
دستشو توی موهای لیام که روی سینش خوابیده بود فرو کرده بود و به سقف زل زده بود
تصمیم سختی مجبور به گرفتنش بود، باید بین کسی که عاشقش بود و شغلش وقبول شکستش یکی رو انتخاب میکرد
YOU ARE READING
Diplomat ~ by : Atusa20
Fanfiction-من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎