50* where is Liam?!

2.9K 537 738
                                    

سلام
من حرفای پارت قبل رو پاک میکنم ولی فراموشش نمیکنم

اگه الان اپ میکنم دو تا دلیل داره

1) احترام به خواننده هایی که همیشه پشتم بودن
2) احترام به پنجاه پارتی که براش زحمت کشیدم

این پارت یکی از سنگین ترین چپترای بوکه...پس کم لطفی نکنین و بدون وت و کامنت نرین

من خسته شدم از گدایی وت و کامنت...پس از این به بعد هر چی کرمتون و انصافتونه...

راستی به بوک جدیدم ابینگدون هم سر بزنین :)

لاو یو ال❤

زین

"لیام کجایی بیبی؟"

سریع در دستشویی باز شد و لیام اومد بیرون به میز تکیه دادم و وقتی داشت بهم نزدیک میشد تیپشو نگاه کردم

"سلام"

"سلام بیبی"

جلو اومد و روی پام نشست و پاهاشو از بین پاهام رد کرد دستمو دورش حلقه کردم و گونشو بوسیدم حس میکردم لباش عجیب برق میزنه!

"چه خبر؟"

همونطور که سرشو توی گردنم میبرد پرسید

"بهت که گفتم همه چیو"

"عب نداره دوباره بگو"

خندید دست آزادومو روی موهاش کشیدم

"خوشگل شدی"

"نبودم؟"

"چرا خوشگلتر شدی"

خندید و از روی پام بلند شد

"بدو حاضر شو لباساتو عوض کن یه چیز سبک بپوشه بچه ها منتظرن"

سرمو تکون دادم همونطور که کرواتمو شل میکردم شروع کردم به حرف زدن

"نمیشد نریم بریم توی تخت با هم فیلم ببینیم؟"

"عه زینی...تو گفتی میریم که...بازم میخوای مث اون شب دعوا کنی؟"

به لبای آوزیونش نگاه کردم و خندیدم

"نه عزیزم اون فرق داشت...باشه میریم"

کتمو دراوردم و سمت حموم رفتم بعد از اینکه یه دوش سریع گرفتم موهامو خشک کردم و مثل لیام یه لباس سبک پوشیدم از اتاق زدیم بیرون

دست خودم نیست هرجایی بجز این اتاق، حس امنیت ندارم حس میکنم هر لحظه ممکنه یه اتفاقی برای لیام بیوفته دستشو محکم توی دستم گرفتم

"بیبی من فرار نمیکنما"

"میدونم"

وارد پارکینگ شدیم و لیام دزدگیر ماشین زد و سریع پشت فرمون پرید

وقتی نشستم دیدم داره با ذوق به ماشین نگاه میکنه

"دلم براش تنگ شده بود"

Diplomat ~ by : Atusa20Where stories live. Discover now