*ادیت*
*سلامی دوباره من تصمیم گرفتم این بوکو تموم کنم
تا اونجا که بتونم تند تند آپ میکنم
این بوک کلیییی ادیت شده
تمام پارتای از قبل آپ شده رو دوباره بخونین
لاو یو آل*....
کرواتشو کمی شل کرد و روی صندلی نشست
فقط دو هفته دیگه مونده بود این اتاق لعنتی برای خودش میشد فقط خود خودش
ولی چندتا مانع وجود داشت واقعا میتونست از پسش بربیاد!؟
با خوردن تقه ای به در اجازه ورود داد
-قربان باید راه بیوفتیم
زین سری تکون داد و از جاش بلند شد
همونطور که دستاشو توی جیبش میذاشت سرشو نزدیک گوش دوستش برد
-لیست حاضره؟
هری کمی به دور و بر نگاه کرد
-توی لیموزین دربارش حرف میزنیم
زین سری تکون داد و چیزی نگفت...
میخوام حدساتون مثل همیشه با من درمیون بذارین 😎😘
کاور بای مای بست فرند 😂😍
ftm_payneوتا تا یه حدی برسه پارت اولو آپش میکنم
YOU ARE READING
Diplomat ~ by : Atusa20
Fanfiction-من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎