12

3.4K 269 2
                                    

پوزخندی زدم و بهش نگاه کردم
×نمیتونم بهت بگم
چشماشو چرخوند و یه نفس عمیق کشید
+کامان لیو چرا نتونی بگی
بغض گلومو گرفته بود و صدام میلرزید
×چون امکان داره دیگه ازم خوشت نیاد
دستشو گذاشت روی زانوم
+ببین لیو، من مثل بچه های دیگه نیستم که مسخرت کنم یا پشت سرت چرت و پرت بگم. بهت قول میدم همینجا بین خودمون میمونه
به صورتش نگاهی انداختم که تک تک اجزاش منتظر جواب بودن
×من همجنسگرام
صورتش از تعجب باز شد و لب بالاشو گاز گرفت
+و تو روی الینا حس داری؟
اشکای روی صورتمو پاک کردم
×همینطوره
کاترین همونجوری که بهم زل زده بود ادامه داد
+میتونستم حدس بزنم
با حرفش به فکر فرو رفتم
×یعنی چی؟
موهاشو پشت گوشاش برد
+الینا بهم گفته بود که اون شب بوسیدیش
چی
اون چی گفت؟
ولی اون که یادش نمیومد
چطور ممکنه؟
نه امکان نداره
×ولی‌...چجوری؟
میدونست که شوکه شدم
+خب اون همه اتفاقای اون شبو یادش اومده
×چیییی؟
ابرو هاشو داد بالا
+نگو که کارای دیگه ای هم کردین
چشمامو بستم
×نه نه در اون حدم نبود ما فقط یه بوسه کوتاه داشتیم
نفسی از روی آسودگی کشید و گفت
+خب من نمیدونم الان چیکار کنم... الینا تا چند وقت پیش دوست پسر داشت و من با اینکه سال هاست دوستشم نمیدونم که اونم به دخترا واکنش نشون میده یا نه
به سمتش برگشتم و دستاشو گرفتم
×ببین کاترین، من فقط میخوام که الینا بهم حس بدی نداشته باشه. اینجوری احساس گناه میکنم تنها خواستم اینه حداقل بتونیم باهم دوستای معمولی باشیم
زد زیر خنده
+دوستای معمولی که همو میبوسن
از حرفش خندم گرفت
+امروز قراره برم خونشون..سعی میکنم دربارت از زیر زبونش حرف بکشم
دستاشو فشار دادم
×واقعا این لطفت فراموشم نمیشه
اونم متقابلا دستامو فشار داد
+ولی...فقط باید بین خودمون بمونه.

د.ا.ن الینا
موهامو شونه کردم و اونارو محکم بستم
میدونم که آخرش برای اینکه موهامو انقدر سفت میبندم کچل میشم
ولی خب درد خوشایندی داره
به سمت تختم رفتم و روش نشستم
دوباره اونو توی دستم گرفتم و به صفحاتش نگاهی انداختم
دوتا دختر درحال بوسیدن همدیگه به طوری که همو در آغوش کشیدن
برای تعجب برانگیز بود
درصورتی که خودم یبار انجامش دادم
ولی من هیچ احساسی از اون لحظه رو بخاطر ندارم
حتی نمیدونم بوسمون چقدر طول کشید
لباش چه مزه ای داشت و یا اینکه اونم لذت میبرد؟
هرچی بیشتر به اینا فکر میکردم باعث میشد سرم بیشتر درد بگیره
من واقعا کی‌ام؟
کسی که یه روزی حالش بهم میخورد از اینکه دوتا همجنس همو ببوسن؟
و اینکه الانم خودش یکی از اوناس؟
من چطور تونستم یه دخترو ببوسم درصورتی که تا حالا فکر رابطه داشتن با یه دخترو هم نکردم
صدای کوبیده شدن در تو اتاق پیچید
-بله؟
کاترین درو باز کرد و سرشو از لای در داد بیرون
+اجازه هست بیام داخل؟
لبخندی زدم
-آره حتما بیا
اومد داخل و پشت سرش درو بست
رو به روم روی تخت نشست
به کتابی که زیر پام بود اشاره کرد
+بازم داشتی عکسای این کتابو نگاه میکردی؟
کتابو از زیر پام درش اوردم چون دیگه چیزی برای مخفی کردن نداشتم
-آره همین کارو میکردم
کاترین کمی مکث کرد و بعدش رو به من گفت
+تا کِی میخوای ادامش بدی؟
رومو سمتش برگردوندم
-چیو؟
تو چشمام نگاه کرد
+فکر کردن به اولیویا رو!

In Your EyesWhere stories live. Discover now