خب اول از همه سلام ^-^
این اولین بوکیه که من مینویسم و گفتم یه توضیحی بدم قبل پابلیش کردنش ...
این بوک قراره نسبتا طولانی باشه و من تا یه جاییش رو نوشتم ولی خب مقدار زیادیش هنوز مونده، به همین دلیل ممکنه آپدیتا یکم کند باشن :")
و اینکه باید بگم کاپل اول این داستان گی هستش و احتمال خیلی زیاد قراره اسمات داشته باشه، پس اگه خوشتون نمیاد و دوس ندارید نخونید و یا اینکه میتونین پارتای اسماتو رد کنین بره 🤷🏻♀️
خودم مشخصشون میکنم ...
و در مورد خلاصه هم خب این استوری واقعا خلاصه ی خاصی نداره و شما هر چی برین جلوتر خودتون خود به خود با داستان آشنا میشین ^^
امیدوارم دوست داشته باشین این بوک رو 💙{ Lazhia }
YOU ARE READING
𝐄𝐌𝐏𝐓𝐈𝐍𝐄𝐒𝐒 𝐈𝐍𝐒𝐈𝐃𝐄
Romanceپس سقوط این شکلی بود . لازم نبود بیفتی . لازم نبود حتی کوچکترین حرکتی بکنی . سقوط ، توی یه لحظه اتفاق می افتاد . مثل پایین ریختن اشک مثل شکستن شیشه مثل خاموش شدن شمع ... توی یه لحظه تمام دنیات جلوی چشمهات از هم می پاشید . و تو وقتی متوجهش میشدی...