قبل هرچیزی میخوام بگم، امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.🦋
فورگاتن توی دوتا زندگی روایت میشه و من اینجا یه مقدمهی کوتاه از "جهانهای قبلی" رو براتون مینویسم؛ تا حین خوندن داستان گیج نشین.-اول فکر کردم بهتره اینجوری شروع کنم؛ که من چقدر این نظریه رو باور دارم؟!
خب بچهها من به طور کلی زیاد به نظریههای بعد از مرگ فکر نمیکنم و بعد مرگ بیشتر برام مثل یه راز میمونه.
اما چون موضوع جالبی برام بوده، تصمیم گرفتم یه داستان ازش بنویسم.-قبل هر چیزی عقیدهی نویسندهی کتابی که خودم خوندم، رو در مورد وعدهی کلیساها و زندگی بعد از مرگ(رستاخیز) بخونیم:
"اما با وجود اين وعدههای زيبا باز هم ابر شوم و تاريکی بر روی اين روز(رستاخیز) سايه میافکند. احتمال اينکه اين اتفاق(تناسخ در روز رستاخیز یا همون قیامت) در دوران زندگی من بيافتد چقدر بود؟ يک در يک ميليون؟ نه شايد يک در يک تريليون.
و اين دورنمای خيلی نااميدکنندهای بود. آيا من هم يکی از ميليونها روحی بودم که بايد برای هزار يا ده هزار سال به درون يک زندان تاريک(قبر) فرستاده میشدم؟ اين اصلا تصوير شادیبخش و خوبی برای يک پسر بچه که از جاهای تنگ و تاريک میترسيد نبود.(نویسنده اینجا از افکار کودکیش حرف میزد.)
تازه اگر چيزی در برنامه رستاخيز اشتباه پيش میرفت چه میشد؟ آيا ممکن بود اين برنامه شکست بخورد؟ اگر من نمیتوانستم در آن روز از خواب مرگ بيدار شوم چه اتفاقی میافتاد؟"
______-تناسخ بعد از مرگ هر لحظه ممکنه اتفاق بیوفته. دو روز بعد، یکسال، صد سال،...
بعد تناسخ هرکسی به شکلهای مختلف، جنسیتهای متفاوت و در مکانهای دیگهایی میتونه دوباره بدنیا بیاد.
هدف تناسخ هم رسیدن به کمال الهی و رشد روحه.
توی کتاب اشاره میشه که تمام هستی من در این زندگی انتخاب خودمه: "هرچه که هستيد، چه بهتر و چه بدتر اين انتخاب خود شما بودهاست.
شما مجموعهای از افکار، احساسات و عملکردهاي اين زندگي و تمام زندگيهاي پيشينتان در گذشته هستيد."-"کارما ممکن است شبکهای از ترس را بوجود آورده باشد و روحها ممکن است ترسی از زندگی را با خود حمل کرده باشند؛ که براي قرنها آنها را به طرز جدايی ناپذيری به هم مربوط کرده بود و وقتي عشق ظهور میکند، ترس بايد ناپديد شود. عشق با خود آزادی به همراه میآورد."
اینجا من حس کردم، نویسنده برداشت خودش رو در مورد دیدن آدمهای زندگی قبلیمون توی زندگی فعلیمون توضیح داده.
________-حالا در مورد این موضوع، که اکثر شماها این قضیه که شخص زندگی قبلیش رو بخاطر بیاره، براتون غیرقابل باور بود:
علت پاک شدن حافظه: "هر زندگی با يک لوح سفيد شروع میشود. اربابان کارما خاطره تمام اشتباهات فردی قديمی را پاک میکنند؛ که به فرد اجازه يک شروع کاملا جديد را میدهد. اين لطف از يک پايان مرگآور جلوگيري میکند.
اين کارباعث میشود که شخص اين زندگي جديد را به خاطر مشکلات زندگی قبلی مثل انتقام برای يک عشق از دست رفته، فقر يا مشکلات اجتماعی تلف نکند. "-حالا با وجود این، ممکنه کسی گذشته رو بخاطر بیاره؟ بله. (یعنی بچهها اینجوری حساب کنین که اگه ممکن نبود کسی گذشته رو یادش بیاد، این نظریه ذرهایی اعتبار پیدا نمی کرد! )
اول برداشت شخصی من این بود که بچه ها و افراد مسن فقط میتونن گذشته رو بخاطر بیارن؛ اما توی کتاب به سنین مختلفی اشاره کرد. که تو یه لحظه تمام زندگی گذشته خودشون رو با کمک هیپنوتیزم و یا با قرار گرفتن در موقعیت خاصی بیاد آوردن.
البته اشتباه نکنین منظور این نیست که همه، زندگیهای گذشتشون رو بخاطر میارن. افرادی که گذشته رو بخاطر اوردن اشارههایی بودن بر درستی این نظریه.
افرادی هم بودن که فقط بخشی از گذشته بهشون دژاوو شده بود.مثلا توی کتاب اشاره شد دو زن، یکی پیر و یکی جوون هم رو میشناختن، در حالی که زن پیر ادعا میکرد پیری و مرگ دوست جوون خودش رو دیده.
____
-حالا بجز برگشتن حافظه، چه چیزایی زندگی قبلی رو در این نظریه میتونن ثبات کنن؟
"برخی از ترسها و سلیقههای شما مربوط به حوادث زندگی قبلی است."
-توی کتاب یک مورد اشاره شد که مهارت بازی خاصی( مثل شطرنج، یادم رفته چی بود دقیقا) هم از زندگی قبلی همراه دو کودک منتقل شده بود.-فکر کنم تا اینجا جواب خیلی از سوالاتون در مورد فورگاتن رو داده باشم.
منبع:
کتاب رویاها، زندگیهای گذشته، سفر روح از هارولد کلمپ.
YOU ARE READING
FORGOTTEN
Mystery / Thrillerعشقی که توی سال 1950 در انگلیس متولد شد، با قتل معشوقه ی اوه سهون ناکام موند. اما اونها در هشتاد سال بعد زندگی دوباره ایی پیدا کردن. در حالی که سهون اینبار عضو یه گروه جاسوسی بود؛ بخاطر نفوذ به خونه ی یکی از قربانیانشون مجبور به ازدواج با پسر ارشد خ...