Part 24 ꨄ︎

1K 246 461
                                    


"_تو با ماشین تصادف کردی؟

اروم پرسید و ییبو سر تکون داد: درسته

_بعد رفتی به بیمارستان و اون شخص بهت اطلاعاتی رو داد؟
لبش رو گاز گرفت و پرسید. ییبو شونه هاش رو بالا انداخت: نه

_پس چی؟

ییبو کمی معذب ازش نگاه گرفت: بیمارستان نرفتم...ولش کردم

_ولش کردی؟
با وحشت پرسید و به برادر کوچیک ترش خیره شد."

با تکون شدید ماشین چشماش باز شدن و به سهون که رانندگی میکرد، خیره شد.

از شهر خارج شده بودن. با تعجب صاف نشست و دستاش رو کمی کشید تا کوفتگیش برطرف بشه: فرودگاه رو رد کردی؟

سهون نگاهش نکرد: اره

هنوز بخاطر مسکن ها گیج بود. به صندلی تکیه داد و بطری ابی رو باز کرد: مگه...مگه بلیط نداشتیم؟

سهون شونه بالا انداخت: میریم یجای دیگه

_جای دیگه
زیر زبون تکرار کرد و مچ دست سهون رو گرفت: من...اگه زیاد توی ماشین...بمونم حالم بد میشه

سهون هنوز نگاهش نمیکرد. گویا جاده ی یکنواخت و آسفالت چنان جذابیتی داشت که چشمای سهون نمیتونست رهاش کنه.

_بخواب

سوهو سرفه ی کوتاهی کرد. هنوز مچ دست سهون رو گرفته بود. سهون دستش رو نمی کشید و سوهو اینو دوست داشت. هرچند بعد تموم کردن حرفش باید دست سهون رو رها میکرد: سهون

نگاه پسر بازم جاده رو رها نکرد: بله

_کجا...میریم؟ من واقعا رانندگی بلد نیستم...میخوای منو تحویل اون مرد بدی؟

از لحن ضعیف خودش تعجب کرد. سهون حرفی نزد فقط دستش رو از انگشتای سوهو رها کرد: اگه میتونستم یه بابای جدید واسه خودم پیدا کنم تحویلت میدادم

سوهو هنوز گیج بود. مسکن های قوی باعث شده بودن رفتارش عجیب بشه. کمی خندید و انگشتاش رو روی باند دست چپش کشید: پس کجا میریم؟

_چقدر حرف میزنی

سهون اروم گفت. برای چند لحظه چرخید و صورت رنگ رفته سوهو، ضعف و خستگیش رو دید. با همه ی این ها سوهو میخندید و نگاهش میکرد.
مردمک سیاه چشماش و موهای مشکی براقش باعث میشدن چهره اش دیدنی بشه. زخم کوچیکی روی پیشونیش بسته بود. لبهاش سفید شده بودن و گوشه ی لبش کمی پاره شده بود.

بدون حرف کنار جاده ایستاد. از صندلی عقب ظرف غذایی رو که مادر سوهو بسته بندی کرده بود برداشت. روی پای پسر کنارش گذاشت و قاشق رو دستش داد: بخور

سوهو نگاهی به ظرف و سهون کرد: ممنون

سهون جوابی نداد. دوباره ماشین رو راه انداخت و نگاهش رو به جاده داد.

FORGOTTEN Where stories live. Discover now