part 1

264 22 10
                                    

قضیه از اونجا شروع شد که منو دوستم که همکار هم هستیم ، قرار بود در پروژه بزرگ ( الماس دریا )
که به دو شرکت بزرگ و قدرتمند ساختمان سازی واگذار شده بود و ما هم به عنوان ناظر در اون پروژه حاضر باشیم
ولی ما در اصل مامور مخفی هستیم

بلاخره روز جلسه معارفه رسید
من یه کت و شلوار بنفش با یه بلوز شیری پوشیدمو
یه نگاه به آینه کردم .
وای چه دلبری شدم یعنی تاثیر گذارم
سریع سوار ماشین شدم و رفتم دنبال نارا
+ الو نارا من دم در منتظرتم بدو بیا
- باشه اومدممم
تلفنو قطع کردم، وقتی نارا اومد با یه کت شلوار طوسی و بلوز سفید واقعا جذاب شده بود
+ سلام خوشتیپ
-سلام خوشتیپ که تویی ، بازم تم رنگی زدی ؟
+ چیکار کنم وقتی این رنگارو میبینم دلم ضعف میره
-بریم که دیر نرسیم
وقتی وارد شرکت بزرگ Gsc شدیم از اطلاعات طبقه ای که جلسه داشتیم رو پرسیدیم و سوار آسانسور شدیم .
وقتی در اتاق رو زدیم و وارد شدیم همه نگاه ها به سمت ما چرخید ولی ما خیلی عادی سلام کردیم و نشستیم
تو جلسه سه تا مرد خوشتیپ بودن که نسبت به بقیه خودنمایی میکردن . البته این رو هم باید بگم که ما توجه اونارو جلب کرده بودیم .
جلسه تموم شد و مدیر از منشیش خواست ما رو سمت اتاق هامون هدایت کنه،
سوهو : به نظرتون اون دوتا دختر از پس پروژه بر میان ؟
لی : نمیدونم باید ببینیم چیکار میکنن
( سهون با یه حالت موذی گفت )
سهون : به نظر من که خوشتیپ بودن
سوهو : باز تو فقط به ظاهر توجه کردی ؟؟؟
سهون : خب ظاهر تو برخورد اول مهمه ، نیست ؟؟خنده ای میکنه و دستشو میزنه به شونه سوهو
لی : خب سهونم راست میگه
یهو سه تاشون خنده ای میکنن و میرن سمت اتاقاشون

🔅〰️〰️〰️〰️ 🔅
+ از کجا شروع کنیم ؟
- اول باید یه نگاه به پرونده بندازیم و بفهمیم قرار چیکار کنیم
+ خوبه منو تو مهندسی خوندیم وگرنه الان مثل خنگا بودیم
- آی کیو اگر درسشو نخونده بودیم که مارو نمیذاشتن مسئول این پرونده
هانیول خنده ای میکنه و میره سمت پرونده که بخونه
موقع برگشت تو ماشین یهو نارا گفت
+ راستی به نظرت کدومشون تو کار دست داره ؟
- نمیدونم ، الان نمیشه گفت کار کدومشونه
+ اره ولی باید بفهمیم
- اول باید بهشون نزدیک بشیم ولی
+ ولی چی؟
هانیول یه مکثی کرد و ادامه داد
+ اون که اسمش کیم بود خیلی جدی بنظر میومد
- ارهه انگار قرار باهاش زیاد بحث کنیم
+ هه فک کردی ما از پسش برنمیایم؟
- تو این که شکی نیست
یهو دوتاشون میزنن زیر خنده و به راهشون ادامه میدن
فردا تو شرکت هر کسی مشغول کار خودش بود که
یهو صدای در شنیده شد و یه پسر خوشگل و ظریف و با نمک وارد شد و گفت سلام بیون بکهیون هستم
و قرار به شما تو این پروژه کمک کنم
هانیول و نارا جلو اومدن باهاش دست دادن و خودشونو معرفی کردن
به نظر جو دوستانه ای بینشون برقرار شده
و بکهیون شروع کرد
× راستی امروز عصر یه جلسه داریم با مدیرا
- کدوم مدیرا ؟
× اجرایی و مالی و فنی مهندسی
+ میشه بگی هرکدوم چجورین ؟
× مدیر مالی آقای کیم خیلی ادم جدی و مقراراتیه ، مدیر اجرایی آقای جانگ هم تقریبا مثل آقای کیم و مدیر فنی مهندسی آقای اوه در عین جدی بودنش یه جورایی باحال تره تو برخورد باهاش ادم دست و پاشو گم نمیکنه
- اووو پس کار سختی در پیش داریم
× من اینجام تا سخت بهتون نگذره
وقت جلسه رسید و همه تو اتاق نشسته بودن و جانگ یی شینگ شروع کرد به تحلیل پروژه و همه باهاش همراهی کردن ، منو نارا همینجوری حواسمون به اون سه تا بود و زیر نظر گرفته بودیم که یهو

کیم جونمیون : یکم حواستون به جلسه باشه بد نیست
من حرصم گرفت و گفتم
× فک کنم شما باید حواستون جمع باشه
از چشمای سوهو میشد فهمید چقدر حرصش گرفته و داره خودشو کنترل میکنه چیزی نگه ولی با چشاش داشت به من میفهموند دارم واست
منم پرو تر از این حرفام یه ابرومو دادم بالا و با اخم زل زدم تو چشاش
نارا : خب آقای جانگ داشتید میگفتید
دوباره جانگ شروع کرد به ادامه دادن پروژه و نارا هم هرچی سوال بود ازش میپرسید چون من حواسم جای دیگه بود
جلسه تموم شد و منو نارا و بکهیون از در رفتیم بیرون
سوهو : دختره پرو فک کرده کیه
سهون : خیلی وقت بود کسی اینجوری جوابتو نداده بود
سهون خنده ای کرد
لی : نترس سوهو از پسش برمیاد
سهون : بر منکرش لعنت
سوهو : بس کنید پاشید برید سرکارتوون

➖➖➖➖➖➖

سلاممم بچه ها این اولین تجربه دست به قلم شدن منه ، خیلی خوشحالم 😍

see diamondWhere stories live. Discover now