هانیول
با ازمایشی که کارشناس ها انجام دادند فهمیدم وضعیت از اون چیزی که فکر میکردم بحرانی تر باشه به همین خاطر سریع با نارا تماس گرفتم که هر جور شده با شهرداری هماهنگ کنه جلوی ساز و ساخت الماس دریا رو بگیر ، حالا به هر بهانه ای که میتونه توی کارشون خلل ایجاد کنه و حالا یه مدرک خوب توی دستامون داریم که کارمونو پیش ببریم ، لبخند پهنی زدم و گفتم : بلاخره دستتون رو شد
آماده شدم تا با جونگین بریم دفتر آقای هان ، اونجا که رسیدیم منشی مارو به داخل هدایت کرد ... وارد اتاق که شدیم آقای هان و وکیلش نشسته بودند ما هم رو به روی اونا نشستیم و جونگین شروع کرد به توضیح در مورد نظر کارشناسی و همونطور که انتظار
میرفت آقای هان عصبانی شد و با صدای بلند گفت : من از دست شرکتتون شکایت میکنم ، میدونید چقدر به من خسارت خورده ؟
حالا اومدی میگی حلش میکنی؟
+ آقای هان میدونم تو چه موقعیتی هستید و ما هم دقیقا تو موقعیت بدتر از شما هستیم ولی بزارید من با مدیر عامل شرکت صحبت کنم مطمئنم این مسئله حل میشه نه ما دوست داریم وجه شرکتمون به خطر بیوفته نه شما ، پس فقط کمی وقت از شما میخوایم
_ وقت ؟؟ من با کسایی که الان روی یه بمب ساعتی
نشستن چیکار کنم ؟
+ من اونارو منتقل میکنم به ساختمان های دیگه فقط
یه روز زمان میخوام
_ بعدش میخوای چیکار کنی ؟
من بدید به جای جونگین حرف بزنم تا خشم هان رو اروم کنم
× آقای هان لطفا فقط یه مهلت بهمون بدید اگر ما نتونستیم راضیتون کنیم شما هم شکایت کنید
به جونگین نگاه کردم یه اخم ریز کرده بود بی توجه بهش نزدیک میز شدم و به هان نگاهی کردم و لبخندی زدم و گفتم : مطمئن باشید پشیمون نمیشید
بعد از سکوت چند دقیقه ای از روی صندلیش بلند شد به سمت پنجره اتاقش رفت و گفت فقط یک هفته بهتون مهلت میدم
لبخندی زدم با تشکر از اونجا بیرون اومدیم ...
بعد جلسه قرار بود برگردیم سئول ، وسیله هامون هم جمع کرده بودیم پس از همونجا راه افتادیم
توی راه جونگین صحبت نمیکرد و اخمای ریزی توی صورتش داشت تقریبا نصف راه همینجور بود که من تصمیم گرفتم بلاخره این سکوتو بشکنم
+ توی فکری چیکار کنی ؟
نیم نگاهی بهم انداخت و با سرش جواب داد
+ میدونم نگرانی ولی الان دنبال مقصر نگرد اول سعی کن با مدیر شرکت یه جلسه خصوصی داشته باشی
_ منظورت چیه؟
+ خب الان نمیتونی تو شرکت به کسی اعتماد کنی
_ یه نفر هست که میتونه کمک کنه
با کنجکاوی نگاهش کردم فقط منتظر بودم اسم اون دو نفرو نیاره
_ ییشینگ خودش موضوع رو داره پیگیری میکنه پس اون میتونه کمک کنه
سری تکون دادم و نگاهمو دوباره دادم به جاده از نظر منم اون بهترین گزینه اس ...نارا
با شنیدن حرفای هانیول نفس عمیقی کشیدم ... اینطور که معلوم سهون پاش خیلی گیر ولی یه جاهایی ابهام داره
+ با این تفاسیر الماس دریا رو چیکار کنیم.؟
_ مگه با شهرداری هماهنگ نکردی؟
+ معلوم نه ... اگه خودمون وارد عمل بشیم که لو میریم ، ولی کاراشو کردم به عنوان ناشناس یه سری گزارش فرستادم تا بیان بررسی کنن
_ مطمئنی پیگیر میشن؟

YOU ARE READING
see diamond
Romance💎الماس دریا 💎 دوتا دوست که باهم همکارم هستن تو یک پروژه بزرگ تجاری با پنج مرد خوشتیپ شروع به کار میکنند اما این آغاز تحولاتی توی زندگی شخصیشون میشه ...