part 5

28 5 0
                                    

امشب تولد بکهیون بود از اونجایی که من نارا همیشه واسه اینجور جشنا باهم حاضر میشدیم نارا اومده بود پیش من ، شروع کردیم به آرایش و اینکه دوتامون موهامونو بلوند کرده بودیم و لباسمون سفید و با مروارید های سفید و براق تزیین شده بود که چشممم هرکسیو به خودش جلب میکرد ، من همیشه چیزای براقو دوست داشتممم آماده شده بودیم و قرار بود چانیول بیاد دنبالمون که زنگ در خورد درو که باز کردممممم وای خدااا چانیول عاااالی شده بود یه پیرهن سفید با شلوار مشکی و موهای صورتی که تازه رنگ شده بود همینجوری نگاهش میکردم که گفت
+ چه خبره ؟ ،نمیخوای بزاری بیام داخل؟
- بیا تو ، چرا انقدر خوشگل کردی ؟ قرار بری دلبری ؟؟
+ دلبری کی اخه؟ از اون حرفا بود
- وقتی اینجوری تیپ میزنی
+ من همیشه خوشتیپم محض اطلاع ، حالا تو چرا انقدر خوشگل کردی ؟
- منم همیشه خوشگلممم محض اطلاع
با نارا سوار ماشین شدیم و یه آهنگ باحال پلی کردم و با نارا کلی چشم و ابرو اومدیم و چانیلوم مثل همیشه پایه بود
رسیدیم دم خونه بکهیون یه نگاه کردم خونه قشنگی داشت ، قبل از اینکه بریم داخل من بازوهای چانیولو گرفتم و وارد خونه شدیم همین که رفتیم سمت سالن اصلی مثل آیدلا که وارد میشن تمام چشما روی ما زوم شد تو اون جمع چشمم به اولین نفری که افتاد کیم سوهو بود با اینکه همیشه اعصاب منو خورد میکرد ولی چقدر خوشتیپ شده بود مدل موهاش و تیپ اسپرتش خیلی باحال بود
رفتیم سمت بکهیون ببین جوجه چه تیپ خفنی زده یه کت پر زرق و برق با موهای نقره ای که روی پیشونیش ریخته با لنزش ست کرده بود و سفیدی پوستش که جذابیتشو دو برابر کرده بود
ولی یه چیزی واسم جالب توجه بود نگاه بکهیون به چانیول که انگار محوش شده بود ، خب آره داداش من خوشتیپه و همیشه تو چششمه

نارا :‌
همینجوری که وارد سالن شدیم و البته ورود باشکوه که همه بهمون خیره شدن و رفتیم سمت بکهیون یهو چشمم خورد به جانگ ییشینگ که یکم شاخکای حسیمو تکون میداد ، چه تیپ خیره کننده ای زده بود
کت قرمز و تیشرت مشکیش با موهای مشکیش ست شده بود فقط میتونم بگم خیلی خفن شده بود
سرمو برگردوندم سمت بچه ها باهاشون حرف میزدم و کلی خندیدیم تا بلاخره همه شروع کردن به رقصیدن ، منم رفتم کنار تا یکم نوشیدنی بخورم و بقیه رو نگاه میکردم از پشت سرم یکی بهم گفت چرا تنهایید ؟ سرمو برگردوندم جانگ بود من نگاهش کردم و گفتم اومدم یه نوشیدنی بخورم پشت سرش سهون اومد به جانگ گفت یکی هم واسه من بریز لی
رو به من گفت
سهون : چه خبره ؟ نکنه درباره کار حرف میزنید باز؟
نارا : نههه یه امشب باید بیخیال کار بشیم
لی : درسته امشبو بیخیال
سهون : اصلشم همینه یکم خوش بگذرونید
نارا : آقای اوه چرا شما خوش نمیگذرونید ؟
سهون : اوو منو سهون صدا کن اونجوری خیلی رسمیه
لی : تو نمیخوای بری برقصی ؟
سهون : نه تازه دارم با یه خانوم خوشتیپ صحبت میکنم
قیافه لی دیدنی بووود داشت سعی میکرد به روی خودش نیاره ولی مشخص بود داره حرص میخوره تو همین حین که حرف میزدیم یهو بکهیون اومد سمتمو گفت نارا بیا بریم برقصیم ، منم چشامو ریز کردمو با یه حالت مرموز گفتم بریممم، داشتم با بکهیون میرقصیدم که البته خیلی خوشتیپ و ملوس شده بود نگاهای ریز هم به جانگ میکردم ، فک کنم به هدف نهاییم رسیده بودم و اون همه حواسش به ما بود و با نگاهاش مارو دنبال میکرد

see diamondHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin