Chapter 16

1.3K 168 213
                                    

'لیسا'

لبه تخت نشسته بودم و با ناامیدی انگشتامو روی موهام میکشیدم. سعی کردم بخوابم اما فقط تند تند از این پهلو به اون پهلو میشدم.
نمیتونم اینو از ذهنم پاک کنم که دیشب جنی رو به فاک دادم. اون باکره بود اما من به فاکش دادم.

خشونت آمیز به فاکش دادم... نمیدونم چم شده بود! چرا من این کارو کردم...
تنها چیزی که میدونستم لحظه ای بود که اسم میون از بین لباش بیرون اومد و من از درون عصبانی شدم. اون گفت که نمیخواد به میون خیانت کنه.
وقتی دوباره یاد حرفاش افتادم فکمو بهم فشردم.

میخواستم قبل از میون یا هر زنه دیگه‌ای برای اولین بار من بتونم اونو داشته باشم. میخواستم هرطور شده اولین زنی باشم که انگشتمو داخلش بذارم.
میخواستم اونو مال خودم مارک کنم. قبلا هرگز اینطوری نبوده که از داشتن یه زن انقد بد ناامید بشم.

خیلی بد به فاکش داده بودم. میون و بابی اگه همه کارایی که با جنی کردم رو بدونن، زنده زنده پوستمو میکنن. من میخواستم خودمو بخاطر کارایی که باهاش کردم بکشم.

اون لعنتی ممکنه یه لوس بی مغز باشه که پوسی کوچیکش تحریکم کرده اما این بهانه ای برای کاری که من کردم نبود.
وجدانم داشت عذابم میداد.

سعی کردم دوباره بخوابم اما نتونستم، تمام شب به سقف خیره شده بودم و درباره جنی فکر کردم.
به این فکر کردم که اون هنوز بیداره؟ شاید اونم نتونه با فکر اون چیزی که الان بینمون اتفاق افتاد بخوابه.

قبلا هرگز بدون اینکه لذت ببرم، خودم نیومده بودم. قبل از اومدن اونا اول باید ازم لذت ببرن اما جنی متفاوت بود و بدون اینکه منو لمس کنه وادار به اومدن کرد.

پوسیش روی انگشتام خیلی حس خوبی داشت، خیلی تنگ و گرم بود. وقتی خشونت آمیز به فاکش میدادم میتونستم لرزش تنش رو زیر انگشتام احساس کنم. فکر این که میون اون کوچولو شیرین رو بدزده و به فاک بده خونمو به جوش اورد.
مال منه... اونم همینو گفت.

نمیدونم خوابیدم یا نه! از تخت بیرون پریدم و دوش سریعی گرفتم. وقتی خواستم از اتاقم برم بیرون قلبم مثل طبل کوبیده میشد.
نمیدونم وقتی جنی رو ببینیم چطوری رفتار میکنم.
نمیدونم باید بخاطر اتفاقی که دیشب افتاد ازش عذرخواهی کنم یا نه!

قسمت دیگه ذهنم گفت:
جهنم، چرا من باید از اون عذرخواهی کنم؟ من باعث شدم بیاد! هردومون اینو میخواستیم.

بلافاصله بعد پایین اومدن از پله ها میون رو دیدم، احساس میکردم صورتم از ناراحتی مچاله شده.
خیلی زوده که این هرزه بیاد اینجا و جنی رو دیدم که داره باهاش میخنده و انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده! مثل اینکه ما اصلا دیشب سکس نداشتیم.

وقتی دیدم که میون بازوشو دور کمر جنی پیچید دستامو مشت کردم. من دیشب اونجارو لمس کردم، من همه جارو لمس کردم. من از این متنفرم وقتی زنه دیگه ای سعی داره جنی رو لمس کنه. دیشب هر قسمتش، هر اینچ از پوستش مال من بود...

Endless seduction {Translated}Where stories live. Discover now