Chapter 17

1.2K 171 188
                                    

'جنی'

متوجه شدم که اینجا هیچ نشونه‌ای از لیسا نیست.

پدر با لبخند گفت:
"صبح بخیر."

"صبح تو هم بخیر."
جواب دادم. چشمامو تو خونه چرخوندم اما هنوز هیچ اثری ازش نبود. نمیتونم جلوی خودم بگیرم که نپرسم.

"بابا، لیسا کجاست؟"

"اون دیگه برگشت سئول، گفت کارای زیادی تو شرکتشون داره که باید انجام بده. چطور؟ به تو نگفته؟"

از شنیدنش احساس کردم قلبم تو شکمم فرو ریخت.
لیسا رفته، اون دوباره به سئول برگشته! من باید خوشحال باشم درسته؟ دیگه هیچ لیسایی وجود نداره تا اون چیزایی که بین من و میون اتفاق میافته رو خراب کنه.

"به درک."
گفتم و توده ای که تو گلوم گیر کرده بود رو قورت دادم.

پدر پرسید:
"تا الان هنوزم رابطه خوبی باهاش نداری؟"

من فقط شونه هامو بالا انداختم.

"نچ، این بچه!"
پدر در حالی که سرشو تکون میداد آهی کشید.

خودمو مجبور کردم حتی وقتی اشکام میریخت غذا بخورم. وقتی سعی میکردم جلوی اشکامو بگیرم احساس کردم توده ای راه گلومو بسته.
اون هیچ دلیلی برای بیشتر اینجا موندن نداشت و اون دیگه چیزی که میخواست رو به دست اورد.

از نظر اون همه اینا فقط یه بازی بود. اون بعد از اینکه کارش با دخترا تموم میشه اونارو مثل یه زباله بیرون میندازه و سراغ یکی دیگه میره.
اون واقعا بیماره که اینطوری هیجان خودشو به دست میاره!

بعد از اینکه صبحانه خوردم میون اومد خونمون و ما مثل اون چیزی که دیروز راجبش صحبت کردیم رفتیم بیرون که باهم یه فیلم ببینیم.
همونطور که تو سینما دست منو گرفته بود ناگهان بازوشو دورم انداخت.

میون واقعا برای من خوب بود اما نمیتونم خودمو مجبور کنم که لذت ببرم. چیزی منو آزار میداد و نمیتونستم پیداش کنم.
من ساکت بودم و نمیتونستم روی فیلمی که در حال تماشاش بودیم تمرکز کنم. اصرار کردم قبل از اینکه فیلم تموم بشه به بیرون بریم.

در حینی که راه میرفتیم میون پرسید.
"هی، حالت خوبه؟"

لبخند کمرنگی بهش زدم و سرمو تکون دادم.

"نه نیستی، در مورد اون چیزیه که دیروز اتفاق افتاد؟"
پرسید.

"نه، اره... من-من نمیدونم..."
آهی کشیدم.

"فرشته."
به آرومی گونمو لمس کرد.
"اتفاقی که دیروز افتاد فوق العاده بود."

****
برای من نبود... سریعا نگاهمو روی زمین انداختم. نمیخواستم از تو چشمام ببینه، حتی باعث شد بیشتر از همیشه گیچ بشم. اون چیزی که دیروز اتفاق افتاد جز نارضایتی و نااامیدی برام نبود.

Endless seduction {Translated}Where stories live. Discover now