Chapter 33

1.1K 156 271
                                    


'جنی'


انگشتامو روی سینش کشیدم. حتی بعد از عشق بازی، بعد از لمس هر اینچ از بدنش، من بازم نمیتونستم دست از لمس کردن پوستش بردارم. با چشمای نیمه بسته نگام کرد و لبخند زد، هردو بیحال بودیم و استراحت میکردیم.

"هنوز بیداری؟"
با صدایی آروم و خواب آلود پرسید.

"چیزی داری که بهم بگی؟"
پرسیدم.

هرچقدر که نمیخواستم اعتراف کنم ولی مکالمه ای که با مادرش داشت خیلی منو آزار میداد. بیش از یک هفته گذشته بود اما نمیتونستم درموردش فک نکنم. چیو نمیدونم؟ چی ازم مخفی کرده؟ احساس ترس میکردم اما در عین حال میخواستم بدونم.

"ها؟"
با گیجی بهم نگاه کرد.

"اگه چیزی داری که میخوای بهم بگی، گوش میدم. عاشقتم درسته؟ پس میتونی همه چیزو بهم بگی. هرچیزی که بخوای بهم بگی مانع عشقم نسبت بهت نمیشه."
انگشتام تا روی خط فکش کشیده شد.

قبل از اینکه آهی بکشه و دوباره لبخند بزنه، مدتی رو مکث کرد انگار که فکر میکرد. با دستش موهامو نوازش کرد.

"هیچی. قبلا هرچیزی که لازم بوده بگم بهت گفتم اما اگه بخوای دوباره اونارو بازگو میکنم. تو خیلی خوشگلی، عالی ترین پوسی دنیارو داری و من عاشقتم."

خندیدم و بازیگوشانه به شکمش سیلی زدم.
"چطور ممکنه در عین حال خیلی شیرین و منحرف باشی؟"

باهام خندید و وقتی خنده هامون از بین رفت بینمون سکوت حاکم شد. بعد از چند دقیقه فک کردم بالاخره خوابیده. هرچه بود، مطمئنم نمیتونه اونقدرام بد باشه، درسته؟ من عاشقشم و بهش اعتماد دارم. شاید اون فقط به زمان نیاز داره تا زمانی که آماده شد بهم بگه. بهش نزدیکتر شدم، چشمامو بستم و اونو تو آغوشم گرفتم.

"نینی؟"
درست وقتی که میخواستم بخوابم صداشو شنیدم.

"هوم؟"

گفت:
"آخر این هفته به ایتالیا پرواز دارم."

خودمو با آرنج از روی سینش بلند کردم.
"چرا؟ میخوای بری اونجا چیکار کنی؟"

"مشاغلی دارم که باید خودم بهش رسیدگی کنم."
با یکی دستاش گونمو قاب گرفت.

لبمو دندون گرفتم.
"تا کی قراره اونجا باشی؟"

"شاید حداکثر یک تا سه روز."
گفت و لبخند غمگینی بهم زد.

"دلم برات تنگ میشه."

"منم دلم برات تنگ میشه."
گفت و احساس کردم موهامو بوسید.

____________

دیشب قبل از اینکه لیسارو به فروگاه برسونم باهم شام خوردیم و از اون لحظه باهاش صحبت نکردم.
تمام روزو با سه دوست صمیمیم، وندی، جیسو و رزی گذروندم. ما کمی فرصت داشتیم و باهم پیتزا خوردیم.

Endless seduction {Translated}Where stories live. Discover now