"19 می 2020"
نامهی جدید جونگکوک و نصفه موندن دوتا از تابلوهای گالریش به ذهنش فشار میاورد. فقط پنج روز برای کامل کردنشون وقت داشت ولی حتی نمیتونست قلم رو بین انگشتهاش بگیره. نمیدونست میخواد چیکار کنه و سردرگمی رخنه کرده توی وجودش روی نقاشیهاش تاثیر گذاشته بود.
_کمک لازم نداری؟
با شنیدن صدای لطیف ونسان برای یک لحظه تمام درگیریهاش رو فراموش کرد و با ابروهای بالا رفته به سمتش برگشت. نگاهش روی صورت پسری که بعد از چند روز میدیدتش، چرخید. چشمهایی که شرمندگی توشون به وضوح دیده میشد رو بست و زیر لب نهای گفت.
ونسان که از رفتار عجیب ونته توی این چند روز تعجب کرده بود و میدونست که تا آخر ماه چیزی نمونده با قدمهای بلند خودش رو به جلوی میز پسر رسوند.
_ولی به نظر من که کمک لازمی! فکر کنم برای گالریت نگرانی، اون دوتا تابلوی اون گوشه رو هنوز کامل نکردی و هوسوک هیونگ میگفت آخر این هفته برگزار میشه. میدونم که نقاش خوبی نیستم و قبولم نداری اما شاید بتونم بهت کمک کنم!
ونته چشمهاش رو به آرومی باز کرد، کمی پلک زد و به تابلوهای نصفهش نگاهی انداخت. با صدای بمش در جواب ونسان گفت:
_چرا فکر میکنی قبولت ندارم؟
پسر کوچیکتر سرش رو پایین انداخت و نگاهش رو به دمپاییهای رو فرشیش دوخت. رفتار ونته از وقتی با هم آشنا شده بودن تا به امروز هر لحظه در حال تغییر بود، ونسان میدونست که نقاش برای اینکه خود واقعیش رو نشون نده این کار رو میکنه اما گاهی اون هم دچار سردرگمی میشد و نمیدونست که باید به کدوم یک از حرفهای پسر روبروش دل ببنده یا با تکیه بر اونها بشناستش و باهاش حرف بزنه.
_از وقتی که با هم نقاشی کردیم هیچوقت نگفتی که نظر واقعیت راجع به طرز قلم زدنم یا طراحیهام چیه. همیشه از بالا بهم نگاه میکردی و برای انتقاد ازم بیشتر از کارهام، شخصیت و رفتارهام رو هدف قرار میدادی. نقاشیهایی که من میکشیدم چه کپی بوده باشن، چه ذهنیت خودم باشن با قلمی که توی دست من قرار داشته کشیده شدن... هیچ نقاشی نمیتونه کار نقاش دیگهای رو صد درصد مثل همون نقاش بکشه، درست مثل وقتی که نمیتونی یه رنگی رو صد درصد شبیه رنگی که قبلا درست کردی دربیاری!
سرش رو بالا گرفت، اینبار توی چشمهای ونته زل زد و با صدایی که از قبل بلندتر و رساتر بود، گفت:
_من از کاری که کردم ناراحت نیستم چون تجربه بدست آوردم و تجربه سطح کارم رو بالا میبره، به گذشتم نچسبیدم و ازش درس گرفتم. اما اینکه تو فکر میکنی دوباره کشیدن، نقاشیای که از قبل وجود داشته اثر هنری نیست، اشتباهه ونته... هر چیزی به نوبه خودش اثر هنریه به شرط اینکه ارزشش رو داشته باشه و به شیوه درستش کشیده شده باشه.
YOU ARE READING
Van Gogh was his god! • [Completed]
Fanfiction•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخندهایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش ر...