سال 2019
دستهاشو تو هم گره زد و نفس عمیقی کشید وقتی دوباره نگاهش رو به زنِ روبروش داده بود.
جس : ادامه بده زین!
با لحن مهربونی گفت که باعث شد زین آه بکشه و روی پشتیِ مبل تکیه کنه.
زین : کابوسهام تمومی ندارن و گاهی وقتا حتی نمیتونم اینو تشخیص بدم، اینکه خوابم یا بیدار!
دستی روی صورتش کشید و سعی کرد نگاهش رو از جسیکا -روانشناسش- بدزده.
جس : تو قرصهاتو مصرف نمیکنی درسته؟!
چی میتونست در جوابش بگه؟
اینکه با اون مقدار از الکل نمیتونه قرص مصرف کنه و یا اینکه این داروهای آرامبخش و روان گردان هیچ کمکی بهش نمیکنند جز اینکه باعث شن تا مدت زیادی بخوابه و چیزی رو احساس نکنه؟جس : چرا مصرفشون رو قطع کردی؟
زین : چون نمیخوام توی کابوسهام زندانی شم.
تو جاش صاف نشست و پاهاشو کف زمین کوبید درحالی که انگشتهاش روی دستهی مبل حرکت میکردن و چشمهاش روی ساعت دیواریِ قیمتیِ تو اون اتاقِ سفید بود، چرخیدند.
زین : شبها خواب میبینم توی قبری دراز کشیدم که خالیه و حتی نمیتونم تکون بخورم.
نفس گرمی رها کرد و شقیقه هاشو با انگشت اشاره و شستش لمس کرد.
زین : صورتهای خونی و بیروحی رو میبینم که بهم خیره شدن و میخوان زنده زنده دفنم کنند درحالی که من حتی نمیتونم تکون بخورم!
اونا فریاد میزنند گناهکار
گناهکار!توی فکر فرو رفت و آشفته چشمهای روشنش رو به زنی داد که همیشه سعی کرده کمکش کنه اما اگه اون حقیقت رو میفهمید بازم به زین کمک میکرد؟
به یه گناهکار؟
جس : گفته بودی اون صورتهای خونین رو نمیشناسی درسته؟
زین : آره!
دروغ گفت.
خوب اون چهرهها رو میشناخت، خیلی خوب.جس : زین تو شبها نمیخوابی درسته؟
اون زن میتونست گودیِ پوشونده شدهی زیر چشمهای اون مرد رو همراهِ خستگیای که تو چهرهش وجود داشت رو ببینه، اینکه چقدر بی حوصله و داغون به نظر میرسه، طوری که انگار سالهاست نخوابیده.
مرد بدون آرامبخشها نمیتونه خواب رو تجربه کنه اما با این حال هنوز هم گاهی مصرفشون رو قطع میکنه تا دچار توهم بشه، چه چیزی اون رو به اینکار وادار میکنه؟
زین : من خیلی خستهم جسیکا..
حقیقت رو گفت.
اون از کابوس هاش متنفر بود و در عوض هم عاشقِ توهمی بود که به شکل لویی به سراغش میاومد.

YOU ARE READING
Fear [Zouis]
Horror[Completed] از عشق، تو فقط زیباییشو دیدی؛ من میخوام جنون رو نشونت بدم!