°پارت چهارم°

605 170 4
                                    

با خستگی از اتاق رقص بیرون اومد و به لوهان زنگ زد:
- چیشده هیونگ؟
- کجایی بچه؟
- بچه نیستم هیونگ. پیش کای بودم و داشتیم تمرین میکردیم اما زنگات زیادی بودن.
- بیا اتاق چانیول؛ داره رو یه شعری کار میکنه.
بکهیون با تعجب ایستاد و شوکه گفت: اون شعرم مینویسه؟
لوهان با خنده گفت: اینجوری که من میبینم اون یه مجموعه کامل از استعداده. یالا... بیا طبقه بالا؛ از روی در اتاق میفهمی کدوم مال چانه.
تلفن قطع شده رو پایین آورد و با تعجب گفت: اون لعنتی اینجا اتاقم داره؟
به اتاق رقص برگشت و بدون توجه به کای که در حال رقص بود ،آهنگ رو قطع کرد و گفت: کای من دارم میرم میش لوهان و چانیول.
کای با تعجب گفت: تو با چانیول چیکار داری؟
- قراره با هم یه پروژه مشترک داشته باشیم.
کای لبخندی زد و گفت: جدی؟ ایول! صدای بم اون با صدای بهشتی تو
چه کوفتی از آب در بیاد هیونگ!
بکهیون با کنجکاوی گفت: صدای بم اون؟ صداش خوبه؟
کای در حالی که بطری آبش رو برمیداشت گفت: صداش خوبه؟ اونم مثل خودت از بهتریناس. قبل این با یه کمپانی دیگه کار میکرد اما چون کمپانی نتونست امنیت اون رو فراهم کنه بعد از تموم شدن قراردادش اومد اینجا.
- مگه چیشده بود؟
کای در حالی که بهش اشاره میکرد دنبالش بیاد از اتاق تمرین رقص بیرون زد و گفت: خب اینو که دیگه اون گیه میدونی ها؟ هکش کردن و اطلاعات شخصیش و همچنین این موضوع لو رفت. یه مدت خیلی ناراحت بود چون دلش میخواست این موضوع رو جور دیگه ای به طرفداراش بگه اما بعد از دیدن حمایت اکثریت طرفداراش بیخیال شد. بعد از اون چند بار تهدید شد و اون به کمپانی تک تکشون رو گزارش داد اما اونا جدی نگرفتن. تا اینکه یه شب دنبالش میکنن و میریزن خونش و حسابی کتکش میزنن. یک ماه بعد از اینکه حالش خوب میشه هم میفهمه که منیجرش کسی بوده که اطلاعاتش رو لو داده و در اصل هک شدنش کار اون بوده. بعد از اخراج منیجرش یک ماه بعدش دقیقا قراردادش تموم شد و حالام که اینجاست.
بکهیون با بهت و تعجب در حالی که پشت سر کای راه میرفت گفت:
واقعا؟ این همه اتفاق افتاده و من بی‌خبرم؟
کای در حالی که منتظر بود آسانسور برسه به طبقه گفت: توی لعنتی سرت رو کردی توی برف و به هیچکس اهمیت نمیدی حتی خودت؛ معلومه که بیخبری!
سوار آسانسور شدن و بکهیون گفت: آخه قیافش شبیه کسایی که این همه اتفاق براشون افتاده باشه نیست.
کای با تمسخر گفت: خب؟ باید چه شکلی باشه مگه؟
بکهیون شونه ای بالا انداخت و با باز شدن در ازش بیرون رفت.
- راستی تو چرا باهام اومدی؟
کای با لبخند گفت: در اصل تو دنبالم اومدی. اومدم تو رو تحویل چانیول بدم و برم سر تمرین رقصم.
با هم روبه‌روی در اتاق چانیول که روش پر از طرح و نقاشی بود ایستادن. کای چند تقه به در زد و با صدای بفرمایید چانیول داخل شد. بکهیون بدون توجه به حرف هاشون با کنجکاوی اطراف اتاق رو نگاه میکرد. روی یکی از دیوارا چند تا گیتار آویزون شده بود، یه پیانوی بزرگ سیاه، درام و...
- اون دنیای استعداده!
این حرفی بود که ناخودآگاه از بین لب های بکهیون در رفت و همشون از حرفش قهقهه زدن.
چانیول لبش رو گزید و در حالی که سعی میکرد خنده اش رو کنترل کنه گفت: این رو تو داری به من میگی؟ خدای من، چطور هنوز زنده موندم؟
بکهیون اخم هاش رو توی هم کشید و به طرف میزی که چانیول پشتش نشسته بود رفت.
- قراره تمام کارای آهنگ رو خودت انجام بدی؟
- تا جایی که بتونم و تو خوشت بیاد آره.
روی صندلی روبه‌روی میز نشست و گفت: باید یه استودیو میزدی جای قرار داد بستن با کمپانی.
چان سرش رو تکون داد و گفت: این کار رو بعدا قراره انجام بدم. هنوز نیاز به حمایت کمپانی دارم؛ اما تا دو یا سه سال دیگه حتما.
لوهان دست هاش رو به هم کوبید و گفت: خب بریم سر کارمون.

LOST' ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈDove le storie prendono vita. Scoprilo ora