چانیول به صورت خواستنی فرشته اش خیره بود و نمی تونست ازش دل بکنه. لب هاش هنوز هم کمی متورم و گوشه اش زخم بود. تمام گردن و قفسه ی سینه اش کبود و نوک سینه هاش سرخ و متورم شده بود.
- چقدر میتونم وحشی باشم!
با خنده ای خجالت زده گفت و پیشونیش رو به پیشونی بکهیون تکیه داد.
- بیبی؟ بیدار نمیشی؟
بکهیون دماغش رو مالوند و توی بغل چانیول فرو رفت. چانیول دستش رو روی کمرش که حس میکرد باید درد بکنه کشید و توی گوشش با صدای آرومی گفت: پاشو باید کلی چکت کنم تا ببینم چقدر دیشب اذیتت کردم.
بکهیون با صدای زیری توی سینه اش جواب داد: نه، میخوابم!
چانیول آروم خندید و گفت: نمیشه که همه ی امروزو بخوابی. کارگردان برای صبحانه میخواست کنار ما باشه اما بهشون گفتم نمیتونیم و ناهار میریم پیششون، الانم تا ناهار یک ساعت داریم. بدنت ضعف میکنه!
- من... خجالت میکشم.
چانیول با شنیدن این جمله لبخند مهربونی زد و سعی کرد سر بکهیون رو از سینه اش جدا کنه:
- خجالت از کی؟ من؟ ما تمام شب تن هم رو دیدیم و از هم لذت بردیم؛ ما قراره تمام عمر این کارو بکنیم عزیزم.
بکهیون سری به نشونه منفی تکون داد و آروم گفت: اما من خجالت میکشم!
- خب منم میکشم و حتی میترسم؛ میترسم بهم بگی تمام شب گذشته رو خوب نبودم و به اندازه ی کافی بهت لذت ندادم.
با شنیدن لحن صادقانه اش، بکهیون با تردید سر بالا آورد.
- تو هم از همین میترسی؟
چانیول لبخندی بهش زد و گونه های سرخش رو نوازش کرد.
- آره، اما این اولین بارمون بود بکی؛ ما دفعه های بعد بهتریم. در ضمن، تو تمام شب برام عالی بودی!
بکهیون لبخند خجالت زده ای زد و چانیول رو محکم بغل کرد.
- تو هم خیلی عالی بودی. این چیزایی که دارم کنارت تجربه میکنم تک تکشون با تو خیلی عالین!
حدود یک ساعت بعد هر دو حاضر بودن و بکهیون به کمک چانیول تا طبقه ی پایین و سر میز نهار رفت. لوهان و سهون با نگاه های خبیث براشون چشم و ابرو میومدن و هر دو رو خجالت زده میکردن.
- بکهیون شی، کنار لبتون زخم شده.
یکی از دخترای پشت صحنه به بکهیون گفت و لقمه توی دهنش خشک شد، اما لوهان به جاش بدون استرس جواب داد: اونقدر که بی احتیاطه؛ دیروز هر دو تا حسابی مست کردن و از یه لیوان لب پَر شده نوشیدنی خوردن.
کیونگ با تعجب به لب چانیول که اون هم زخمی بود نگاه کرد و با خنده گفت: انگار به خاطر خواب خیلی چیزای جذابی رو از دست دادم!
سهون با صدای بلند خندید و گفت: نگران نباش، تک تکشون رو برات تعریف میکنم.
آقای نام لبخندی بهشون زد و به طرف بکهیونی که داشت سر به زیر غذاش رو میخورد برگشت.
- اما انگار حال بکهیون هنوز هم خوب نیست، رنگش زیادی پریده و موقع راه رفتن هم چانیول کمکش میکرد.
دست بکهیون زیر میز با حرص مشت شد و لعنتی بهشون فرستاد که نمیذاشتن با خیال راحت غذا بخوره.
- من بدنم یکم ضعیفه و با هر تغییر دما سریع مریض میشم؛ مشکل خاصی نیست.
لوهان با خنده حرفش رو تایید کرد و چانیول برای اینکه بیشتر اذیت نشه بحث رو تغییر داد.
بعد از تموم شدن غذا، لوهان سریع بازوی بکییون رو که میخواست سوار آسانسور بشه، گرفت و به طرف لابی کشید.
- بیا اینجا ببینم مستر توت فرنگی؛ من و تو خیلی حرفا داریم!
بکهیون با چهره ی جمع شده ناله کرد: هیونگ آروم تر، من هنوز یکم درد دارم.
لوهان این بار با احتیاط اون رو دنبال خودش کشوند و با هم رو روی مبل های نرم و راحتی لابی نشستن. لوهان سفارش دو تا قهوه داد و دست هاش رو زیر چونه اش جمع کرد.
- خب، تعریف کن!
بکهیون با اخم به چهره ی پر از اشتیاق هیونگش نیم نگاهی کرد و گفت: فکرشم نکن که در مورد دیک یولم برات تعریف میکنم!
لوهان با اعتراض گفت: یا بکهیون، بگو دیگه لوس نشو؛ من خیلی راجب شما دو تا روی تخت کنجکاوم!
- عزیزم، بهتر نیست راجب من و خودت روی تخت کنجکاو باشی؟
این رو سهون گفت و خودش رو کنار لوهان روی مبل پرت کرد.
چانیول هم کنار بکهیون نشست یکی از کوسن های مبل رو بین خودش و بک گذاشت و از زیرش دست بکهیون رو گرفت.
- خوبی دیگه؟
بکهیون لبخند پر از آرامشی زد و سرش رو به پشت مبل تکیه داد:
- خیلی زیاد!
با بیرون افتادن چال چانیول، نفس عمیقی کشید و دست روی قلبش گذاشت:
- یا پارک چانیول اینکه منو بیشتر از این عاشق کنی رو تمومش کن!
چانیول خنده ی بلند و ذوق زده ای کرد و بدون توجه به اطراف گونه بکهیون رو بوسید.
- دوست دارم هیونی!
لوهان سرفه ای کرد و با حرص گفت: بسه دیگه به اندازه ی کافی جلب توجه کردین.
همون لحظه گارسون سفارش لوهان و بکهیون رو آورد و رو به چانیول و سهون کرد تا سفارش بگیره. چان قهوه ی بکهیون رو طرف خودش کشید و براش معجون سفارش داد.
بعد از رفتن گارسون سهون با خنده گفت: هیونگ زنت که حامله نیست اینجوری میکنی!
بکهیون لب هاش رو آویزون کرد و چانیول با اخم به سهون نگاه کرد.
- تو کاریت نباشه، فقط هر ماه برامون از این کارا بکنید.
سهون ابروهاش رو بالا انداخت و در حالی که به شونه ی لوهان تکیه میداد گفت: نظرت چیه خودت انجام بدی؟ دارم تیتر روزنامه ها رو میبینم؛ پارک چانیول رپر معروف کمپانی IZY در حال خرید کاندوم دیده شد، برخی خبرنگاران از وجود بیون بکهیون در کنار او خبر میدهند!
چانیول لبخندی زد و لبش رو توی دهنش کشید.
- چرا به نظرم این خبر زیادی سکسی اومد؟
بکهیون با جدیت جواب داد: چون حتما بعدش با هم سکس میکنیم!
از این حرفش بقیه خندیدن و چانیول دستش رو نوازش کرد. بکهیون با لبخند به طرفش برگشت و زیر لب گفت: حتی گوشای بزرگتم قشنگه؛ چرا اینجوری عجیب دوست دارم؟
CZYTASZ
LOST' ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Romansنام فیک: گمشده/Lost کاپل: چانبک ژانر : درام_عاشقانه، انگست، اسمات ~ بیون بکهیون، آیدلی که تمام گذشتش غرق یه سیاهی بزرگه... به قدری بزرگ که توش گمشده و راه نجاتش تنها دست هاییه که به سمتش دراز شده و میخواد که نجاتش بده اما... چی میشه اگر یک روز سایه...