°پارت دهم°

512 144 2
                                    

- اولین لایکو چانیول زد!
لوهان با خنده گفت و گوشی رو به دستش داد. بک با کنجکاوی نگاهی به صفحه انداخت اما با صدای مربی ووکالش گوشی رو جمع کرد و سراغ تمرینش رفت. امروز قرار بود متن آهنگی که چان نوشته بود با مربیش تمرین کنه و بعد از مطمئن شدن ازش، اون رو با چان تمرین کنن. بعد از حدود دو ساعت تمرین مربیش با رضایت گفت که کارش خوب بوده و رفت. به محض رفتنش چان داخل شد و با لبخند گنده ای روبه‌روش نشست.
- چطوری جناب هیونگ؟
بک سری تکون داد و گفت: خوبم بچه. هی اگه اومدی درجا تمرینمون رو شروع کنیم باید بگم خسته ام، یکم صبر کن.
چان سری به نشونه ی تایید تکون داد و سرش رو توی گوشیش فرو کرد. ده دقیقه ی بعد لوهان با پسری وارد اتاق شد و با دیدن بکهیون که سرش روی میز بود و چانیول که محو گوشیش بود گفت: خوابه؟
چان به خودش اومد و نگاهی به بکهیون غرق خواب انداخت. با لبخند خبیث نزدیکش شد و سریع ازش عکس گرفت.
- این قراره بهترین پست عمرم باشه!
لوهان که از لحن هیجان زده چان تعجب کرده بود ابروهاش بالا پریدن:
- هی چان.
چان بلاخره به لوهان نگاه کرد و با دیدن پسری که پشت سرش بود بهش لبخند زد.
- آه ببخشید، اونقدر جذب این صحنه بودم که سلام نکردم.
پسر سری به نشونه ی تایید تکون داد و گفت: مشکلی نیست. من دو کیونگسو هستم؛ لوهان بهم گفت که شدیدا به یه منیجر نیاز داری.
چان لبخند تشکر آمیزی به لوهان زد و گفت: البته؛ ممنون که اینجایی. خب لوهان بهت شرایطم رو گفته، درسته؟
بعد هم به لوهان نگاه کرد. لبخند اطمینان آمیزی زد و گفت: نگران نباش چان، کیونگ از دوستای قدیمیه و کارش رو خوب بلده. ازش کاملا مطمئنم.
چان لبخندی زد و دستش رو به طرف کیونگسو دراز کرد:
- پس امیدوارم باهم خوب کنار بیایم.
لوهان بدون توجه بهشون به طرف بک رفت و دستی به گونه اش کشید:
- بکی؟ نمیخوای بیدار شی؟
بکهیون چینی به دماغش داد و چشم هاش رو باز کرد.
- پاشو که یه همکار جدید داریم.
بک در حالی که چشم هاش رو میمالید گفت: امیدوارم مثل چان نباشه که یا دیر میاد یا زود!
کیونگسو قدمی جلو گذاشت و با احترام خم شد:
- سلام. دو کیونگسو هستم، از آشنایی باهاتون خوشبختم و امیدوارم کارا خوب پیش بره.
بک باهاش دست داد و آروم گفت: خوشبختم.
لوهان دست هاش رو بهم کوبید و گفت: یالا پسرا بریم سراغ تمرین. بعد از چند ساعت تمرین که توی کلش چان یه جورایی محو صدای بهشتی بک بود و بک هم متحیر از صدای بم چان، کارشون تموم شد.
لوهان دنبال بک که از اتاق خارج میشد راه افتاد و گفت: چطور بود؟
بک یک دفعه به طرفش برگشت و با تحیر گفت: چه طور بود؟ فقط میخوام بدونم چرا تا به حال هیچ کدوم از آهنگ هاش رو نشنیدم یا توی هیچ برنامه ای باهاش نبودم؟ اون... عالیه!
لوهان خنده ی بلندی کرد و گفت: تازه رپریه که وکالش هم عالیه؛ بهش بگو یه بار اون آهنگت با سوزی رو بخونه.
با بیرون اومدن چان و کیونگسو از اتاق تمرین حرفشون به پایان رسید. چان در حالی که دستش دور گردن کیونگسو بود گفت: هی بک، امروز خودت میتونی بری خونه؟ من و کیونگ باید برنامه های من رو تنظیم کنیم.
بک نیم نگاهی به کیونگ انداخت و گفت: البته که میتونم برم.
چان دستی براشون تکون داد و با کیونگ رفت.
- لو، کیونگ هم گیه؟
لوهان شونه ای بالا انداخت و گفت: نمیدونم، فکر میکنم با هر دو جنسیت مشکلی نداشته باشه.
اخم های بک توی هم رفت و گفت: برای همونه نیش چان اونقدر باز بود.
لوهان با خنده دستش رو دور شونه ی بک انداخت و گفت: بیخیال اونا حسود. بازم کار داری یا میری خونه؟
- امروز قرار بود یه سر برم پیش اون کارگردانی که چند روز پیش ازش حرف میزدی. ببینم مطمئنی تو منیجر منی؟
لوهان دکمه آسانسور رو زد و گفت: بک ذهنم خیلی درگیره. مامانم باز به رابطه ی من و سهون حساس شده و بیخیال ازدواج من نمیشه.
لوهان طوری این حرف رو میزد که انگار از عادی ترین اتفاقای زندگیشه اما مشخص بود ذهنش رو حسابی درگیر کرده.
- میخواین چیکار کنین؟
داخل آسانسور که شدن لوهان گفت: نمیدونم.
- بهش سخت نگیر و درکش کن. گی بودن سخته نه؟
لوهان نگاهی به حالت پر استرس بک انداخت و لبخند زد:
- نه بک. مثل تمام آدمای عادی زندگیت رو میکنی و عاشق یه آدم میشی. اینکه بقیه نمیتونن این موضوع رو قبول کنن مشکل خودشونه.
بک سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد و چیزی نگفت. سوار ماشین لوهان شدن و به طرف محل قرارشون با کارگردان رفتن. بعد از صحبت هایی که با کارگردان داشتن باز هم سوار ماشین شدن. بک چشم هاش رو با دست ماساژ داد و سرش رو به پشتی صندلی چسبوند.
- برنامت داره شلوغ میشه بک. مطمئن شو که توی خونه به اندازه ی کافی میخوابی و میخوری و هر وقت هم دیدی به تفریح نیاز داری بهم بگو، باشه؟
بکهیون سری به نشونه ی تایید تکون داد.
- فردا برنامم چطوره؟
- کارای آهنگتون با چان به اضافه ی عکاسی.
بک دستی به صورتش کشید و یهو گفت: هیونگ نظرت چیه موهام رو قرمز کنم؟
لوهان چند لحظه مکث کرد و بعد گفت: خودت داری این پیشنهاد رو میدی؟ معلومه که عالیه!
بک لبخند بی جونی زد و روش رو به طرف شیشه برگردوند‌. شاید اگه تغییر میکرد یکم بیشتر به چشم میومد.

LOST' ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin