part 6 / kookie

3K 363 51
                                    

Jungkook~

ای خداااا حوصلم سر رفته

جیمین هیونگم با اون دوست پسر خرش رفته بیرون....ایششششش

عه راستی تهیونگ هیونگ که هست بزار ببینم وقتش آزاده

Kookie :
سلام هیونگ ، ببخشید مزاحم شدم فقط میخواستم ببینم وقتت آزاده یکم بریم بیرون؟ هیچ کاری ندارم انجام بدم

Tae tae :
عه سلام کوکی ... آره وقتم آزاده ، الان بریم؟

Kookie :
آرهههه ... یعنی اگه میشه الان بریم

Tae tae :
کیوتتتت ، لباساتو بپوش میام دنبالت

Kookie :
باشه هیونگی ، ******** این آدرس خونمه
میبینمت

Tae tae :

اوکی ، برو آماده شو

از صفحه ی چتم با هیونگ بیرون اومدم و رفتم تو کمد لباسیم بگردم ببینم چی دارم

نزدیک بهاره... ولی یکم سرده

همونجور که داشتم میگشتم بالاخره لباسی که میخواستم رو پیدا کردم

همونجور که داشتم میگشتم بالاخره لباسی که میخواستم رو پیدا کردم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


( چند دقیقه سکوت.... نمیشهههه یملنقنتبنسملجرتسگبم )

کمی هم آرایش کردم تا عین جادوگرا به نظر نرسم

Taehyung~

لباسی که میخواستم رو پوشیدم

لباسی که میخواستم رو پوشیدم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


و سمت ماشینم رفتم

( تازه این یکی از ماشیناشه ، مردم چه خرپولن )

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( تازه این یکی از ماشیناشه ، مردم چه خرپولن )

سوارش شدم و سمت آدرسی که بهم داده بود رفتم

5 minutes later

بعد از پنج دقیقه رسیدم دم در

زنگ رو زدم.... وات د هل این چرا فایر میخونه؟

هوففف چند دقیقه منتظر شدم که در باز شد و قامت جونگ کوک معلوم شد

چه کیوتههههه،  من آب قند میخوام بای....

+ عااا س-سلام هیونگی

_ سلام کوکو ... بیا سوار شو

+ باشه

دو ساعت داشت تلاش میکرد که سوار ماشین بشه

احمقی به حاطر اینکه این ماشینو برداشتم نثار خودم کردم

+ ه-هیونگ فکر کنم من نمیتونم سوار ماشینت بشم آهه

_ ای بابا... اها فهمیدم بیا اینجا

رفتم نزدیکش و کمرشو گرفتم و گذاشتمش تو ماشین

ماشالله با این کمرش باید تو فیلمای دیزنی بازی میکرد

از پرنسسا باریک تره...

رفتم تو ماشین نشستم و سمت بام سئول حرکت کردم

________________________________________

خب سلامممممم

چطورید جون دلاااا

سر کیفیدددد؟؟؟؟

الکی ادای حال بدارو در نیارید

یه همچین آدم سمیم من 😐😂

دیروز با دختر خاله ی ۶ سالم رفته بودیم بیرون

یهو چسبیده بهم میگه چطوری جون دل؟ برقراری عزیز الکی ادای حال بدارو در نیار

منم از خنده ریسه میرفتم

بعد میگم تو اینارو از کجا میدونی بچه جان

میگه تو اینستا دیدم ( این بچه برای خودش گوشی داره )

چه زندگی ای شده ...

کاری ندارم دیگه :/

بای....

Cute bunny Where stories live. Discover now