part 31 =>

1.7K 208 102
                                    

طبق چیزایی که جیمین به جونگ‌کوک گفته بود امروز به احتمال زیاد دیگه خونی از بدنش خارج نمیشد و همین اتفاق هم افتاد

از حموم برگشته بود و داشت موهاشو خشک میکرد که صدای زنگ تلفنش به گوش رسید

به تلفنش نگاهی انداخت و با دیدن اسم " مار اسکل " لبخندی زد و دکمه ی اتصال رو زد

مار اسکل : سلام کوکی چطوری ( من اسمیو مینویسم که باهاش همدیگه رو سیو کردن مثلا الان تو گوشیه کوک جکسون مار اسکله :/ همین ماجرا هم بر عکسش )

خرگوش کوتوله : سلام جکسون هیونگ ، خوبم مرسی

مار اسکل : منم خوبم ... ، خب بگذریم امشب میای بریم گی بار؟

خرگوش کوتوله : میام ولی الکل نمیخورم

مار اسکل : آیش کی میخوای ازین پاستوریزه بودن در بیای کوکی بیست ساله های الان هر شب دارن یکیو به فاک میدن

خرگوش کوتوله : ینی چی هر شب یکیو به فاک میدن

جکسون با به یاد اوردن اینکه جونگ‌کوک هیچی از روابط جنسی نمیدونه احمقی نثار خودش کرد و سعی کرد گندی که زده رو جمع کنه

مار اسکل : نه.. ینی چیزه یعنی امم ینی هر شب دارن با یکی شوخی میکنن... اره همینه

خودشم میدونست که خیلی بهونه بدی اورده ولی جونگ‌کوک پسر زود باوری بود

خرگوش کوتوله : عه چه خوببب منم میخوام هر شب یکیو به فاک بدم ( 😐 )

مار اسکل : نهههه اصن ولش کن این حرفم دیگه به کسی نزن خب؟

خرگوش کوتوله : باش

مار اسکل : حالا مهم نیس ... به هر حال ساعت هفت و نیم میام دنبالت بریم بار اماده باش

خرگوش کوتوله : اوکی میبینمت

و بدون اینکه منتظر باشه جکسون حرف دیگه ای بزنه تلفن رو قطع کرد و این بوق های ممتدی بود که گوش های جکسون رو پر میکرد

جونگ‌کوک نگاهی به ساعت کرد و با دیدن اینکه ساعت شیشه مثل اسفند رو آتیش از جاش بلند شد تا لباسی برای خودش انتخاب بکنه

و بالاخره بعد از چند دقیقه گشتن لباس مورد نظرش رو پیدا کرد

لباسی که پیرهن زرشکی و دامن جذب مشکی

لباسش رو روی تخت گذاشت و جلوی میز آرایشیش نشست خط چشم کوتاهی کشید و بالم لب هلوییش رو زد و در اخر از عطر هلو استفاده کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


لباسش رو روی تخت گذاشت و جلوی میز آرایشیش نشست خط چشم کوتاهی کشید و بالم لب هلوییش رو زد و در اخر از عطر هلو استفاده کرد

لباسش رو روی تخت گذاشت و جلوی میز آرایشیش نشست خط چشم کوتاهی کشید و بالم لب هلوییش رو زد و در اخر از عطر هلو استفاده کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


به موهاش کمی حالت داد و اون هارو توی صورتش ریخت که باعث شد چهرش از حالت عادی کیوت تر بشه

ساعت دقیقا هفت و نیم بود و با صدای پیامی که برای گوشیش اومد اون رو برداشت و مسیج رو باز کرد و دیدن جکسون بهش گفته بیاد پایین

کفشاش رو پوشید و از آسانسور پایین رفت و جکسون رو جلوی در دید که با ماشین مدل بالاش جلوی در وایساده

کفشاش رو پوشید و از آسانسور پایین رفت و جکسون رو جلوی در دید که با ماشین مدل بالاش جلوی در وایساده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( ماشین جکسون )

  ( اینم تیپش )

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

  ( اینم تیپش )

سمت ماشین رفت و درو باز کرد و داخل نشست

جکسون : سلامممم بر خرگوشه بابا چرا با ماشین یکی شدی پسرم

کوک : یااا عمت با ماشین یکی شده

جکسون : بیتربیت

پسر کوچیک تر به این حرف خندید و منتظر شد که حرکت کنن

جکسون پاش رو روی پدال گاز فشار داد و سمت بار حرکت کرد

____________***____________***_________

سلامممممم

با عرض معذرت حسش نیس این پارتو ادیت کنم ، اشتباه تایپی ای چیزی دیدین به بزرگیه خودتون ببخشید :/

چه خبرا؟

چه میکنید؟

برادران و خواهران گرامی  یه سوال میپرسم جواب بدین =>

تهکوک یا کوکوی؟

به شخصه تهکوک چون اصلا ، تاکید میکنم... اصلا به جونگ‌کوک نمیاد تاپ باشهههههه لکدمفحقنث

خب دیگه بای به همه عالم و ادم 😐😂✋



Cute bunny Where stories live. Discover now