part 17 👗

2.1K 257 49
                                    

تهیونگ بعد ازینکه اطلاع داد که رسیدن از ماشین پیاده شد و در رو بست

منتظر شد که جونگ‌کوک و جیمین هم پیاده شن تا در ماشین رو قفل کنه ( خاک تو سرت گمشو برو درو باز کن برای من نشسته انتظار میکشه 😐 )

جیکوک از ماشین پیاده شدن و باز شروع به بحث کردن درباره ی جکسون کردن با صدای تق مانندی به سمت تهیونگ برگشتن و دیدن تهیونگ داره میزنه تو سر خودش

= چته تو

_ حرص میدین حرص

= یاااا عمت حرص میدهههه

_ باشه باشه بیاین بریم فقط

سمت مغازه ها رفتن و لباس هارو نگاه کردن

با سوالی که برای جونگ‌کوک پیش اومد سمت تهیونگ برگشت

+ میگم ، مهمونی رسمیه؟

_ میشه گفت

+ هوم اوکی ممنون

تهیونگ همونطور که داشت پشت سر جونگ‌کوک و جیمین میرفت چشمش به یه لباس خورد که به شدت جذبش شد

تهیونگ همونطور که داشت پشت سر جونگ‌کوک و جیمین میرفت چشمش به یه لباس خورد که به شدت جذبش شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


_ میگم... جونگ‌کوک اون لباسرو پرو میکنی؟

+ خوشگله ولی برای مهمونی ای که تو ازش تعریف میکنی خوب نیس

= خرگوشک من اینجا گلابیم یا چی؟

+ یااا هیونگ خب هیچی نمیگی

= دو ساعته دارم میزنم رو شونت

+ لالی مگه ، حرف بزن خو

= بیتربیت ، حالا ولش کن اون لباسه که بالا تنس نقره ایه دامنس سیاهه رو میبینی؟؟ اونو برو پرو کن

+ عام اون؟

+ عام اون؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Cute bunny Where stories live. Discover now