سر میز نشسته بودن که صدای تلفن تهیونگ اومد
_ من برم جواب بدم ، الان میام
+ اوکی
تهیونگ سمت تلفنش که روی میزعسلی بود رفت و دکمه ی اتصال رو کشید
_ الو بله هوسوک هیونگ؟
سانشان پر انرژی : سلاممممم چطوریییی؟ سانشاین با شما حرف میزنه ، چیکار میکنی پسر؟
_ خوبم هیونگ تو چطوری؟
سانشاین پر انرژی : عالیم تهیونگا من هیونگا بعد از ظهر داریم میایم پیشت خیلی وقته ندیدیمت
_ هیونگ ما دیشب همو دیدیم
سانشاین پر انرژی : حالا هر چی ما میخوایم بیایم
_ اوکی میبینمتون
سانشاین پر انرژی : امیدوارم اون پارتنر خوشگلتم پیشت باشه
_ هیونگگگگ
سانشاین پر انرژی : بای بای
و قبل ازینکه تهیونگ بخواد حرف دیگه ای بزنه صدای بوق های متوالی که نشونه از قطع کردن هوسوک بود توی گوشش پخش شد
_ کوک امروز بعد از ظهر هیونگا میان پیشم
+ عه پس من سریع تر برم
_ نه اتفاقا دوست داشتم باشی
+ من یکم موذبم آخه
_ حالا باهاشون گرم میشی
+ اوکی
________________________________________
سلامممممممم
خبر دارممممممم چه خبرییییی
قراره کاور فیکو عوض کنممممم
کاور فیک به ...
این تغییر میکنههههه مقملسنینخطن
خب دیگه گفتم که فیکو گم نکنید
دیگه حرفی ندارم و منتظر پارت بعدی باشیدددد
باییییی
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...