چشم هاش رو اروم از هم فاصله داد و به صورت زیبای کنارش نگاه کرد
برخلاف بیداریش خیلی آروم خوابیده بود و منظم نفس میکشیدبا تیر کشیدن زیر دلش و حس هجوم اوردن چیزی به بدنش رحمش رو فشار داد
با درد بدی که توی مقعدش میپیچید و داد میزد که دیشب رابطه داشتن از روی تخت بلند شد و سمت دسشویی رفتامروز روزی بود که طبق برنامه ای که پریودش داشت ، باید پریود میشد ، پس باید منتظر یه آبشار خون میبود
شلوار و باکسرش رو پایین کشید ولی اثری نبود ( تهیونگ ریده ، توام بدتر از اون ، فقط همینو میخواستم بگم. بوص بای )اهمیتی نداد و شلوارش رو بالا کشید جلوی رو شویی ایستاد و نگاهی به صورتش کرد، انگار کیسه ی آرد روش خالی کرده باشن! صورتش هیچ رنگی نداشت ، بی روح!
کمی خم شد تا توی دستش آب جمع کنه ، چشم هاش رو از درد خفیف کمرش اروم روی هم گذاشت و نفس عمیقی کشید ، و دست پر از آبش رو به صورتش زد
به زدن کرم نرم کننده ای به خاطر خشک بودن بیش از حد صورتش اکتفا کرد
کرم رو روی سطح صورتش پخش کرد و از دستشویی بیرون اومد
موهاش لختش رو که کمی بلند شده بود و تقریبا تا زیر گوش هاش میرسید رو شونه کرد و سمت آشپزخونه رفتدو تا تخم مرغ بیرون اورد و داخل ماهیتابه شکست و بدون اینکه با قاشق پخششون بکنه ثابت گذاشت تا صبحانه ی سر همی ای برای خودش و تهیونگ درست بکنه
این چند وقت زیادی لاغر شده بود تصمیم داشت باشگاه رفتن رو شروع بکنهتخم مرغ هارو داخل ظرف گذاشت و آب پرتقال آماده رو داخل لیوان ریخت و روی میز گذاشت
لنگ زدنش زیادی مشخص بود و لاو مارک های بنفش روی گردنش هم رابطه ی عاشقانه ی دیشبشون رو لو میدادنامجون دیشب قبل از اومدنشون به خونه بهشون پیشنهاد فتوشات دو نفره رو داد و اونها گفتن که باید دربارش فکر کنن
پیشنهاد بدی به نظر نمیومد ، چون اولا بدن اون دو تا خیلی رو فرم بود و حتی گونی هم بهشون میومد دوما فتوشات های کاپلی جدیدا خیلی ترکونده بودن ، پس بد نبود یه بار امتحانشون کننمیخواست بره و تهیونگ رو بیدار کنه که زنگ در نشونه از این داد که کسی پشت دره ( نه بابا :/ )
سمت آیفون رفت و بدون اینکه نگاه کنه چه کسی پشت دره در رو باز کرد
از چشمی در ورودی نگاه کرد و با دیدن هیونگ هاشون تعجب کرد
معمولا قبل از اینکه بیان خبر میدادن
حالا با لاو مارک های گردنش چیکار میکرد؟
یا لنگ زدنش!
دقیقا امروز باید میومدن؟اونقدری تنبل بود که نخواد بهشون اهمیتی بده، لباسی که یقه ی بازش تقریبا ترقوه هاش رو نشون میداد رو کمی مرتب کرد و دستی به گردنش کشید ( نیاز بود بگم بعد از اینکه بیدار شد لباس پوشید؟ :|)
چند تا لاو مارک هم روی روناش بود و شلوارک کوتاهی که زیر لباس اور سایزش معلوم نمیشد به پوشونده شدن لاو مارک ها کمکی نمیکرد
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...