part 40 =)

1.6K 194 64
                                    

ما هیچ ما نگاه 👀💦

^<>^ back door ^<>^ ( stray kids )

************* 

Tae tae : خوش گذشت =)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Tae tae : خوش گذشت =)

@mochi : خیلی هم عالی ، فقط کجا رفته بودین؟

@Tae tae : @mochi هیچ جا 🙄

@Kookie : خوش گذشت؟ نه واقعا خوش گذشت؟ به خاطر جنابعالی لبام ورم کرده :\

@Tae tae : @kookie عزیزم آروم باش خوب میشی حالا

@ayda : @kookie کیم تهیونگ بچمو چیکار کردی؟ 🔪
ولی دیدین گفتم؟ تهکوک ایز ریل 😎🖕🏾

@Tae tae : @ayda نونا منو نخور
( اینکه بهش میگه نونا یه سری توضیحات داره اخر پارت بهتون میگم )

@Min-hee : اوپااا چرا با این پسره ی هرزه میگردی 😖👉👈

@Tae tae : @Min-hee مین هی حواست به حرف زدنت باشه

@Min-hee : @Tae tae یااا اوپا تو با من به خاطر این پسره اینجوری حرف میزنی؟؟؟

تهیونگ ترجیح داد که جواب مین هی رو نده ( بچه ها خونه تهیونگن )

کوک : تههههه

ته : یا خدا چیه؟

کوک : یونتان خونه تنهاس ، وای بچمممم اگه گشنش شده باشه چیییی... بیا بریم بیاریمش هم برای خودم لباس برمیدارم هم برای شام یه چیزی دم راه میخریم میخوریم

ته : نفس بگیر! اوکی الان میریم میاریمش .

کوک : ممنون

.
.
.
.
.
.

دم در خونه جونگ‌کوک پارک کرد و صدای جونگ‌کوک رو شنید

کوک : ته تا من میرم یونتان و لباسامو بردارم میری یه چیزی بخری؟؟

ته : اوکی هر وقت اماده بودی زنگ بزن بیام

پسرک سریع کلید رو توی قفل چرخوند و وارد خونه شد و بلافاصله تهیونگ که منتظر بود جونگ‌کوک وارد خونه بشه توی خیابون ویراژ گرفت

پسر مو خرمایی وارد خونه شد و جسم سیاه کوچیک و مچاله شده ای روی دسته ی مبل دید ، سمت مبل قدم برداشت و نگاهی به سگ کرد
لبخندی زد و طبقه ی بالا رفت تا لباس هاش رو برداره ( همون اتاق لباساش )

Cute bunny Where stories live. Discover now