part 39 👅

1.8K 203 126
                                    

عکس پارت 😐🤤
^-Disy-^ ( ashnikko )

*************

Taehyung pov~

بعد ازینکه صبحانه رو خوردیم کمی با یونتان بازی کردم و بعد به نامجون هیونگ پیام دادم

Me :
سلام نامجون هیونگ

Namie Hyung :

سلام ته ، چطوری پسر؟

Me :
خوبم ممنون ، هیونگ فردا ساعت هفت و هشت میام شرکت برای مصاحبه

Namie Hyung :
منم خوبم 😐 ... اوکی منتظرم
راستی امروز یه درخواستم برای عکاسی داشتیم ، فردا قراره بیاد برای مصاحبه

Me  :
خوبه ، خیلی خب فردا میبینمت... بای

Namie Hyung :
بای

+ هیونگ

_ بله کوکی؟

+ میشه بریم بیرون؟ حوصلم سر رفته

_ کجا بریم؟

+ من یه جاییو میشناسم اکثرا هر هفته میرم اونجا

_ خب کجاس؟

+ بیا بریم بهت میگم

به خاطر مجهول حرف زدن جونگ‌کوک کنجکاو شده بودم پس بلند شدم تا لباس بپوشم

به خاطر مجهول حرف زدن جونگ‌کوک کنجکاو شده بودم پس بلند شدم تا لباس بپوشم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


روی مبل نشستم تا جونگ‌کوک لباسش رو بپوشه

بعد از دو یا سه دیقه از اتاق اومد بیرون و چهره ی کیوتش نمایان شد

بعد از دو یا سه دیقه از اتاق اومد بیرون و چهره ی کیوتش نمایان شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لعنتی رونش... آه من واقعا نمیتونم به عنوان یه دونسنگ بهش نگاه کنم

پوست سفیدش که با گل انداختن گونه هاش رنگی به صورتش بخشیده بود ، لبای قرمزی که با برق لب برق میزدن ، چشم هایی که توشون به راحتی میشد کهکشان رو دید ... موهایی که توی صورتش ریخته بود و چشم های بامبی شکلش رو پوشش میداد

Cute bunny Where stories live. Discover now