ساعت شیش بود و اونا باید ساعت هفت و نیم راه میوفتادن
جونگکوک از روی تختش بلند شد و سمت حموم رفت
حولش رو برداشت و وارد حموم شد
وان رو پر از آب کرد و بعد از اینکه از ولرم بودن آب مطمئن شد داخل آب رفتوسایل هاش رو بیرون اورد و برای امشب به خودش رسید
YOU ARE READING
Cute bunny
Fanfictionکاپل : تهکوک ، یونمین ، نامجین و یک عدد هوسوک سینگل که خودم حالا بعدا یکی رو براش جور میکنم 😐😂 ژانر : کمدی ، ددی کینگ ، اسمات و آمپرگ =) یه توضیح همین اول کاری بدم ، اینکه تو این فیک تهیونگ تاپه و جونگ کوک باتم و ورس نداریم جونگ کوک به لباسای دخ...